۱ - ( صفت ) روشن کنند. گلشن . ۲ - معشوق محبوب : زما گر شبی رفت روزی رسید گلی رفت و گلشن فروزی رسید . ( نظامی )
گلشن فروز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گلشن فروز. [ گ ُ ش َ ف ُ ] ( نف مرکب ) فروزنده گلشن. روشن کننده گلشن. گل که بستان را روشنی دهد. || به مجاز به معنی معشوق و محبوب میباشد :
ز ما گر شبی رفت روزی رسید
گلی رفت و گلشن فروزی رسید.
ز ما گر شبی رفت روزی رسید
گلی رفت و گلشن فروزی رسید.
نظامی.
فرهنگ عمید
روشن کنندۀ گلشن.
کلمات دیگر: