۱ - ( صفت ) منسوب به کج . ۲ - ( اسم ) جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم ( کج ) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند : [ از جهان منسوخ شد رسم قژا کند و کجین بعد ازین کس را خیال کژ نگردد در گمان ] . ( سلمان ساوجی ) ۳ - بر گستوان کژ آکند که اسب را در روز جنگ بدان می پوشانید ند : [ برابر ش خوشرو مزعفر بستیم کجین آرد و روغن ] . ( بسحاق اطعمه )
منسوب به کج.هر چیز که از کج ساخته باشند.
منسوب به کج.هر چیز که از کج ساخته باشند.