همگن، همگان، همه، همگینان جمع
همگن مانند هم
همگن مانند هم
همگین . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا. 814 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غله ، پنبه ، لبنیات ، میوه ، و کاردستی زنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
همگین . [ هََ ] (ص مرکب ) هم گین . همگن . مانند هم . || دوست . قرین . نزدیک . رجوع به همگن و همگنان شود.
فرخی .
فرخی .
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
امیرمعزی .