کلمه جو
صفحه اصلی

ستردگی

فارسی به انگلیسی

lacuna


فرهنگ فارسی

سترده شدن . یا ستردگی و روشنایی . محاق
عمل سترده شدن

لغت نامه دهخدا

ستردگی. [ س ِ ت ُ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل سترده شدن. رجوع به ستردن و سترده شدن شود.

فرهنگ عمید

۱. پاک شدگی.
۲. محوشدگی.
۳. سترده بودن.

دانشنامه عمومی

اگر در شعری یا نثری نویسنده در سراسر آن از بکار بردن حرفی از حروف الفبا خودداری کرده باشد به این کار سِتُردگی یا حذف می گویند. فن ستردگی گونه ای بازی با واژه است.
در فارسی بیشتر حذف الف برای این منظور استفاده می شود. برای نمونه رشیدالدین وطواط در ستایش اتسز خوارزمشاه شعری سترده به این صورت سروده:
در انگلیسی بیشتر شعرهای سترده را با حذف حرف e درست می کنند.
از نمونه متون سترده در انگلیسی می شود به داستان گدسبی اشاره کرد.


کلمات دیگر: