( اسم ) انبانی که بریک سر آن پنجه ای وصل کرده اندو آن پنجه سوراخی چنددارد. انبان راپربادکنندودرزیربغل گیرندودرحین تغنی ورقص نوازندنی انبان : به پیش باربدطبعی که راه ارغنون سازد زیادت رونقی نبودنوای نای انبان را. ( اثیراخسیکتی جها.لغ. )
نای انبان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نای انبان.[ اَم ْ ] ( اِ مرکب ) نی انبان. و آن انبانی باشد که بر یک سر آن پنجه وصل کرده اند و آن پنجه سوراخی چند دارد، آن انبان را پر باد کنند و در زیر بغل گیرند و خوانند و رقصند و نوازند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ناانبان. ( جهانگیری ). نی انبان. انبان پربادی که نی را در آن کرده نوازند. سازی است که نی را از میان انبانی پر باد رد کرده نوازند خیلی خوش آواز است و مارگیران بدان مار را از سوراخ بیرون آورده بگیرند. ( فرهنگ خطی ). سازی معروف که به نفس دهن نوازند و مشهور است که مار را از آن خوش آید، چنانکه شتررا از حدی ، لهذا این متعارف است خاصه در هندوستان که به هر خانه که مار جای دارد نای انبان زنند و مار از سوراخ به هوای نوای نای انبان بیرون آید و آن را بگیرند. ( انجمن آرا ). نای مشک. نای مشکک :
به پیش باربد طبعی که راه ارغوان سازد
زیادت رونقی نبود نوای نای انبان را.
راست گویم چو نای انبانم.
به پیش باربد طبعی که راه ارغوان سازد
زیادت رونقی نبود نوای نای انبان را.
اثیرالدین اخسیکتی ( از جهانگیری ).
زین دم خشک و گرده پربادراست گویم چو نای انبانم.
مسیح کاشی ( از آنندراج ).
رجوع به نی انبان شود.فرهنگ عمید
= نی انبان
نیانبان#NAME?
کلمات دیگر: