کلمه جو
صفحه اصلی

متحفظ

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پرهیز کننده . ۲ - هوشیار . ۳ - حفظ کننده یاد گیرنده جمع : متحفظین .

لغت نامه دهخدا

متحفظ. [ م ُ ت َ ح َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) پرهیزکننده. ( آنندراج ). || هشیار و بیدار و یادگیرنده. ( آنندراج ). آگاه و هوشیار و خبردار و کسی که خود را متنبه می کند و آگاه می سازد. || کسی که خاطرنشان می کند و به یاد خود می سپارد و یک یک را یاد می گیرد. ( ناظم الاطباء ). یادگیرنده. ج ، متحفظین. و رجوع به تحفظ شود.

فرهنگ عمید

آگاه، هوشیار.


کلمات دیگر: