کلمه جو
صفحه اصلی

کتایب

فرهنگ فارسی

جمع کتیبه
( اسم ) جمع : کتیبه لشکر ها : [ معمور بحشمتش اقالیم منصور بدو لتش کتایب ] . ( انوری )

( اسم ) جمع : کتیبه لشکر ها : [ معمور بحشمتش اقالیم منصور بدو لتش کتایب ] . ( انوری )

لغت نامه دهخدا

کتایب. [ ک َ ی ِ ] ( ع اِ ) کتائب. ج ِ کتیبه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).لشکرها : و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها...با ایشان مقاومت نتوانند کرد. ( تاریخ بیهق ص 14 ).
معمور به حشمتش اقالیم
منصور به دولتش کتایب.
انوری.
تا روز دیگر مواکب و کتایب و عساکر و مقانب به پای قلعه رسیدند. ( جهانگشای جوینی ). هامون از ازدحام کتایب به اهضاب سرافرازی کرد. ( جهانگشای جوینی ).

کتائب. [ ک َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ کتیبه که به معنای لشکر است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). ج ِ کتیبه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : ثنا و ستاگوی او در بزم ، بذل مواهب و در رزم قرع کتائب. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 447 ). و با مراکب و کتائب و عساکر ومطائب به آهستگی حرکت می کردند. ( جهانگشای جوینی ).
هم به کتائب کتب بر در ملک حاجبی
هم به مواکب کرم در ره دین مقدمی.
( از ترجمه محاسن اصفهان حسین آوی ص 133 ). و رجوع به کتیبه شود.

فرهنگ عمید

کتیبه#NAME?


=کتیبه

پیشنهاد کاربران

کتایب حزب الله: سپاه حزب الله، امروزه نام یک تشکیلات نظامی مردمی در عراق، گردان نظامی مردمی در عراق.

کتایب: سپاه،


هوالعلیم

کتائب: گردان ها؛ جِ کتیبه
کتائب حزب الله: گردان شیعی درعراق


کلمات دیگر: