کلمه جو
صفحه اصلی

دیرنده

فرهنگ فارسی

۱ - دیر باز مدت دراز . ۲ - دهر زمانه . ۳ - دیر پاینده با دوام .

لغت نامه دهخدا

دیرنده. [ رَ دَ / دِ] ( نف ) دیرکننده. دوام کننده. مدت گیرنده. بمعنی دیرند است که مدت دراز و زمان عالم باشد. ( برهان ). || بدرازا کشیده. ( یادداشت مؤلف ) :
چو پاسی از شب دیرنده بگذشت
بر آمد شعریان از کوه موصل.
منوچهری.
چو آفتاب نهان شد نهان شد از دیده
نیام او شب دیرنده تیره بود مگر.
مسعودسعد ( دیوان چ نوریان ص 319 ).
چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند
همه خزانه اسرار من خراب کنند.
مسعودسعد.
بنگر که کنون آفتاب رایت
روزم چو شب دیرنده تار دارد.
مسعودسعد.

فرهنگ عمید

طولانی، دیرکننده، دیرپای: چو پاسی از شب دیرنده بگذشت / برآمد شعریان از کوه موصل (منوچهری: ۶۶ ).

پیشنهاد کاربران

ع/سپنتامهر
دیرنده :دیریازه ، دیرازه، دیربازه ، همگی به چم ومعنای طویل، مطول تازی یاطولانی است وهرچهارواژه پارسی سره بوده ودرشاهنامه ورجاوَندفردوسی بزرگ، بی پسوندِ هایِ چسبان درپایان این صفت وویژگی،
بکاررفته
اینک،
این کمترین دیریازه یادیرنده ویادیرازه یادرازه رابجای قصیده، برگزیده و
نهاده ام!
تاچه قبول افتدوچه درنظرآید!
کنون گزارش بیشترازمن!
چون بزرگان برای غزل که واژه تازیست
برابرواژهِ چکامه رانهاده وبرگزیده اندولی گاهی برخی نیزچامه که مطلق شعرست ویاترانه که آنهم مطلق سرودست رابجای آن گذارده و مینهندپس،
خواننده دچارسردرگمی وسرگردانی میشود
ازیرااین کمترین
مترادف و برابرواژهِ بزرگان یعنی چکامه رابرای غزل،
بس پسندیده ام ولی برای قصیده،
جداسرانه ومستقل واژه دیریازه یا دیربازه ودرازه یادیرَنده ودیرازه را پیشنهادوبرگزیده ام وبرابرقصیده سرایی واژگانِ دیریازه سرایی ، درازه سرایی یادیرنده ودیرازه سرایی را!
چراکه قصیده،
هم ازدیدگاه واژه و نیزساختاری وتبنَک وقالب
وهم ازدیدگاه آرشی ومعنایی، تازیست وازقوالب چامه های تازی، باشناسِش وتعریف ویژه خوددرکتابهای ادبی!
همچنین،
چم ، آرش ومعنای قصیده به زبان تازی چنانکه زبنشناسان وواژه سازان ولغویان عرب مانندابن منظوردرلسان العرب وزیبدی درتاج العروس یالویس معلوف درالمنجدآورده اند، برگرفته ازقصدبوده وآن ، المطوَّل من الشعرست یعنی قصیده یا
دیرنده ، درازه، دیربازه یا دیرازه ودیریازه،
سروده وچامه ای است که شماره دبیره ها وبیتهایش از۱۵ یا۱۶ بیت کم نباشد وتا۱۷۰ بیت هم میرسدگرچه بیشترازاین شماره هم بوده وهست!
پس، قصیده، ساختاروقالب چامگین وشعریست برای درازگویی وسُرایش چامه های بلندوبرگرفته شده
از ، اذاقصدالشاعرشعرا : یعنی اطال و واصل عمل القصائد ، است
وآن اینست که سراینده وشاعرِدیرنده ودیریازه گو
ودیرازه ودرازه سُرا
در، دیریازه ، درازه یاقصیده ، درازگویی کند!


کلمات دیگر: