کلمه جو
صفحه اصلی

متعهدله

فارسی به انگلیسی

warrantee, obligee, guarantee, obligee, guarantee

مترادف و متضاد

obligee (اسم)
بستانکار، راهن، متعهدله

promisee (اسم)
متعهدله

warrantee (اسم)
متعهدله

فرهنگ فارسی

کسی که تعهد بنفع او انجام یافته مقابل متعهد .

فرهنگ عمید

کسی که عهدوپیمان به نفع او بسته شده است.

پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) است به معناى کسى که دربرابرش تعهدى شده و میتوان بجاى آن از واژه ى پدیستان پَدَش Padistan padash ( به ساختار پهلوى: متعهد به/براى او ) بهره جست.

طرف قرارداد

کسی که اجرای تعهد به نفع او باشد

داین، طلبکار

طرفی ک قرارداد ب نفع او بسته شده


کلمات دیگر: