( اسم ) جمع دوده ( دود ) کرمها .
ددان . نام محلی است در حجاز عربستان سعودی که در تورات از آن یاد شده است .
ددان . نام محلی است در حجاز عربستان سعودی که در تورات از آن یاد شده است .
دیدان . (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه با 241 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مولوی .
دیدان . (اِ) نام اول ماه از زمستان . (آنندراج ).
دیدان . [ دَ ](اِخ ) ددان . مطابق العلا. نام محلی است در حجاز عربستان سعودی که در تورات از آن یاد شده است و العلا واحه ای است در قسمت شمالی حجاز عربستان سعودی که در قدیم پاسگاه اصلی شمالی دولت سبا بود و در اطراف آن کتیبه های فراوان مربوط به تمدن عرب قبل از اسلام کشف شده است . (از دائرة المعارف فارسی ). شهر زیبایی بوده است در راه بلقا از ناحیه ٔ حجاز. (از معجم البلدان ).
دیدان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) ددن . دد. دداً. دَیْد. بازی . (منتهی الارب ). لهو و لعب . (از اقرب الموارد).