کلمه جو
صفحه اصلی

مسکره

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مسکر جمع : مسکرات
دهی در شهرستان کرمانشاهان

لغت نامه دهخدا

مسکرة. [ م ُ ک ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسکر. مست کننده . مستی آرنده . رجوع به مسکر و اسکار شود.


مسکره . [ م َ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 41هزارگزی جنوب غربی کرمانشاه و یک هزارگزی سرجوب ،با 330 تن سکنه . آب آن از زه آب رودخانه ٔ آهوران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


( مسکرة ) مسکرة. [ م ُ ک ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث مسکر. مست کننده. مستی آرنده. رجوع به مسکر و اسکار شود.
مسکره. [ م َ ک َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 41هزارگزی جنوب غربی کرمانشاه و یک هزارگزی سرجوب ،با 330 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه آهوران و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).


کلمات دیگر: