کلمه جو
صفحه اصلی

ارشق

فرهنگ فارسی

کوهی است بزمین موقان

لغت نامه دهخدا

ارشق. [ اَ ش َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشاقت. خوش قامت تر. زیبااندام تر. ( غیاث ).

ارشق. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) کوهی است بزمین موقان از نواحی آذربایجان نزدیک بذّ. شهر بابک خرّمی. ( معجم البلدان ). موضعی است بمغرب طالش.

ارشق . [ اَ ش َ ] (اِخ ) کوهی است بزمین موقان از نواحی آذربایجان نزدیک بذّ. شهر بابک خرّمی . (معجم البلدان ). موضعی است بمغرب طالش .


ارشق . [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشاقت . خوش قامت تر. زیبااندام تر. (غیاث ).


دانشنامه آزاد فارسی

اَرشَق
دژی باستانی در ۶۲کیلومتری شمال غربی مشگین شهر در استان اردبیل. این دژ، که بنابر شواهد موجود در منطقه به روزگار اشکانی تعلق دارد، در کرانۀ غربی رود قره سو در کوهستان هشت سر واقع شده است. از این دژ اتاقی بزرگ، چهار برج نیمه استوانه ای و بخشی از دیوار آن باقی مانده است. در ساخت این اثر باستانی از ملاط ساروج آهکی و سنگ لاشه استفاده شده است. دسترسی به دژ از بخش غربی بنا امکان پذیر است. این اثر دیدنی و طبیعت بسیار زیبای منطقه از جاذبه های مهم گردشگری استان مزبور به شمار می روند.

پیشنهاد کاربران

ارشق تازی شده " ارشگ " و " اشک " نام سردودمان اشکانی است که به ارد اشک ( اشک مقدس ) نیز نامور می باشد ،
در زبان ارمنی " آرشاگ "
اشگ آباد ( عشق آباد )


کلمات دیگر: