مترادف مژده دادن : بشارت دادن، خبر خوش دادن، نوید دادن
مژده دادن
مترادف مژده دادن : بشارت دادن، خبر خوش دادن، نوید دادن
مترادف و متضاد
بشارتدادن، خبر خوش دادن، نوید دادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بشارت دادن خبر خوش دادن .
لغت نامه دهخدا
مژده دادن. [ م ُ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) تفلقح. استبشار. تبشیر. ابشار. ( منتهی الارب ). مژده کردن. مژده آوردن.( ناظم الاطباء ). بُشری ̍. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). بشر. ( دهار ). بشور. بشارت. بشارت دادن. نوید دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خبر خوش دادن :
مر این خوبرخ را به خسرو دهید
جهان را بدین مژده نو دهید.
بخندید و او را همی مژده داد.
بخندید و سیندخت را مژده داد.
برافکند و محراب را مژده داد.
بدین شادمانی ورا مژده داد.
که گل سرخ پدید آمد در خنده همی.
بدو گفت خوش مژده ای داده ایم
ز شادی دری تازه بگشاده ایم.
که از دشوارها هرگز نباشد خالی آسانها.
یکباره فتنه دو هوائی فرو نشست.
به پیروزی جهان را مژده دادند.
وز یمن آن سخن نفسش جان به مرده داد.
وز یمن آن سخن ، نفسش جان به مرده داد.
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست.
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
هیچ نبوده از فلک این حرکت گمان مرا.
مر این خوبرخ را به خسرو دهید
جهان را بدین مژده نو دهید.
فردوسی.
بیامد بنزدیک رستم چو بادبخندید و او را همی مژده داد.
فردوسی.
چو از پَرِّ سیمرغش آمد بیادبخندید و سیندخت را مژده داد.
فردوسی.
نوندی دلاور بکردار بادبرافکند و محراب را مژده داد.
فردوسی.
بنزدیک رودابه آمد چو بادبدین شادمانی ورا مژده داد.
فردوسی.
باد خوشبوی دهد نرگس را مژده همی که گل سرخ پدید آمد در خنده همی.
منوچهری.
چند تن پیش از حاجیان رسیده بودند واین مژده داده. ( تاریخ بیهقی ).بدو گفت خوش مژده ای داده ایم
ز شادی دری تازه بگشاده ایم.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 29 ).
به تاریکی دهد مژده همیشه روشنائیمان که از دشوارها هرگز نباشد خالی آسانها.
ناصرخسرو.
خاقانیا چه مژده دهی کز سواد ملک یکباره فتنه دو هوائی فرو نشست.
خاقانی.
در پیروزه گون گنبد گشادندبه پیروزی جهان را مژده دادند.
نظامی.
عیسی ز مقدم تو به ایام مژده دادوز یمن آن سخن نفسش جان به مرده داد.
کمال الدین اسماعیل.
عیسی ز مقدم تو به ایام مژده دادوز یمن آن سخن ، نفسش جان به مرده داد.
کمال اسماعیل.
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کردنیت خیر مگردان که مبارک فالیست.
حافظ.
هاتف آن روز به من مژده این دولت دادکه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
حافظ.
مژده وصل میدهد گردش آسمان مراهیچ نبوده از فلک این حرکت گمان مرا.
فخرایروانی ( از انجمن آرا ).
جدول کلمات
تب شیر
کلمات دیگر: