کلمه جو
صفحه اصلی

لایزال


مترادف لایزال : پایدار، جاوید، زوال ناپذیر، سرمدی

متضاد لایزال : فانی

برابر پارسی : جاوید، پاینده، بی پایان

فارسی به انگلیسی

immortal, eternal, indestructible

eternal, indestructible


immortal


فارسی به عربی

ابدی

مترادف و متضاد

eternal (صفت)
بی پایان، پیوسته، جاوید، دائمی، همیشگی، ابدی، جاودان، ازلی، لایزال، خالد، بدون سرانجام و سراغاز، سرمد، فنا ناپذیر

undying (صفت)
پایدار، لایزال، فنا ناپذیر، غیر فانی

پایدار، جاوید، زوال‌ناپذیر، سرمدی ≠ فانی


فرهنگ فارسی

زوال ناپذیر، بی وال، جاوید، ابدی
دایم ابدی سرمدی پایدار : همه تخت وملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال . ( سعدی . کلیات . چا. معرفت ۲ ) ۱۸۳- یکی از صفات خدای تعالی : ناکریز جملگان حی قدیر لایزال ولم زیزل فرد بصیر . (مولوی ) ۳- دایما پیوسته : ولیکن زخر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال . ( ناصرخسرو ) یا لایزالی . ۱- سرمدی ابدی ۲ - الهی : می ده که گر چه نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی ? ( حافظ ) یا کوس لایزالی کوفتن . حاضر شدن در صف محشر و کوچیدن از عالم خاک بجهان باقی : چو فردا پیش آن ایوان عالی فروکوبند کوس لایزالی ... ( اسرارنامه )
جاوید . پایدار

فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (ص مر. ) ابدی ، پایدار.

لغت نامه دهخدا

لایزال. [ ی َ ] ( ع ص مرکب ) ( از: لا + یزال ) جاوید. پایدار. دائم. ابدی. سرمدی. بی زوال :
بنده چون خداوند خود نباشد
نه چیز زوالی چو لایزالی.
ناصرخسرو.
ولیکن ز خر بارش افتاد و ماند
گرانبار بر پشت تو لایزال.
ناصرخسرو.
آنکه پس از این همیشه باشد. صاحب غیاث اللغات گوید: در صفت حق تعالی واقع شود. بجهت اظهار کمال بی زوال او یعنی الحال بی زوال است و در استقبال هم بی زوال خواهد ماند. ( غیاث ) :
نیست پنهان آفتاب لایزال
ذره ای تو خویش را اقرار کن.
عطار.
ناگزیر جملگان حی قدیر
لایزال و لم یزل فرد بصیر.
مولوی.
همه تخت و ملکی پذیرد زوال
بجز ملک فرمانده لایزال.
سعدی.
چون موسی برلم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین خیال او نهادند. ( مجالس سعدی ).

فرهنگ عمید

زوال ناپذیر، بی زوال، جاوید، ابدی.

پیشنهاد کاربران

لَا یَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته
معنی زَوَال: زوال - فنا - نابودی
معنی لَا تَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته

واژه ای عربی به معنای جاویدان

لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است )
لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنکه همیشه بوده است، ازلی.
لایَزَالُ یعنی زوال نمی پذیرد، ابدی
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ یعنی آنکه همیشه بوده و زوال نمی پذیرد، ازلی و ابدی، همواره ( خلاصه و ساده ) .

وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوحمزه ثمالی )
همواره فرشته کریمی، از ما کردار زشت به جانب تو می آید، و این امر مانع نمی شود از اینکه ما را بانعمتهایت فراگیری،
در اینجا لم یزل و لا یَزَال درباره ی غیر خدا آمده است و معنی همواره می دهد.



کلمات دیگر: