کلمه جو
صفحه اصلی

گرد کردن

فارسی به انگلیسی

ball, circularize, round

فارسی به عربی

کتلة , کرة ارضیة
( گرد( ) کردن ) دورة
لفة

کتلة , کرة ارضية


مترادف و متضاد

rounding (اسم)
گرد کردن

gather (فعل)
جمع کردن، گرد کردن، گرد امدن، جمع شدن، بزرگ شدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، استباط کردن

agglomerate (فعل)
انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن

round (فعل)
گرد کردن، دور زدن، کامل کردن، بیخرده کردن

round off (فعل)
گرد کردن، گرد کردن برشی

conglobate (فعل)
گرد کردن، گلوله شدن

globe (فعل)
گرد کردن، کروی کردن

roll (فعل)
گرد کردن، پیچیدن، گشتن، غلتیدن، غلت خوردن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، بدوران انداختن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مدور ساختن گلوله کردن . ۲ - جمع کردن فراهم آوردن : هر چهارشان گرد کرد و بنشاند بفراز آوردن این نامه های شاهان ... ۳ - تحصیل بدست آوردن کسب کردن . ۴ - فربه کردن ( بدانسان که بتدویر گراید ) : گرد کردند سرین محکم کردند رقاب رویها یکسره کردند بزنگار خضاب . ( منوچهری ) ۵ - دور زدن .
جمع کردن، فراهم آوردن

فرهنگ معین

(گِ. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - جمع کردن ، فراهم آوردن . ۲ - سر راست کردن ، روُند کردن .

لغت نامه دهخدا

گرد کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است. قبل از گرد کردن اجسام را خوب و بد کرده خشک میکنند و سپس آنها را با قیچی و یا کارد و یا ماشین های مخصوص به قطعات کوچکی درمی آورند و با یکی از روشهای زیر آنها را گرد میکنند: الف - کوبیدن. ب - سائیدن. پ - آسیا کردن. ت - مالش روی الک. ث - پرفیریزاسیون ج - لویگاسیون چ - گردکردن به کمک واسط . رجوع به کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی صص 39 - 42 شود.

گرد کردن. [ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جمع کردن. ( آنندراج ). فراهم آوردن. عَش. غَلث. ( منتهی الارب ). تدویر. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). ابسال. ( ترجمان القرآن ). وسق. لم. تحصیل. تجمیع. جبایة. جمع. حشر. الفغدن :
کنون گر کند مغزم اندیشه گرد
بگویم جهان جستن یزدگرد.
فردوسی.
گشادند از آن پس درگنج باز
کجا گرد کرد او به روز دراز.
فردوسی.
سران سپه را همه گرد کرد
بسی درد و تیمار لشکر بخورد.
فردوسی.
شتاب شاهان باشد به گرد کردن زر
شتاب میر به خشنود کردن زوار.
فرخی.
پس بفرمود شاه تا همه را
گرد کردند پیش او یکسر.
فرخی.
مالی یافت صامت و ناطق و کاغذها و دویت خانه سلطانی گرد کردند. ( تاریخ بیهقی ).
بگفت این و لشکر همه گرد کرد
بزد کوس و برخاست صف نبرد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
داد گسترده شود گرد کند دامن جور
باز شیطان به زمین آید باز از پرواز.
ناصرخسرو.
خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت.
سعدی ( گلستان ).
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال. ( گلستان ).
جهان گرد کردم نخوردم برش.
سعدی.
زر را به رای صرف کند سکه دار پهن
لعنت بر آن کسی که ورا گرد میکند.
؟
|| فرازآوردن. || مدور کردن. گرد کردن. گلوله کردن. || فربه کردن. فربه کردن بدانسان که به تدویر گراید :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
منوچهری.
- عنان گرد کردن ؛ اسب را آماده حرکت کردن :
همه جنگ را گرد کردن عنان
ز بالا به دشمن نمودن سنان.

گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار انگیختن . || کار برجسته و جالب نظری کردن . کاری بانام و بزرگوار انجام دادن :
آنچنان علم خود چه گرد کند
که نه زر بر دل تو سرد کند.

اوحدی .


عاشق بی طلب چه گرد کند
مرد باید که کار مرد کند.

اوحدی .


در فیش دیگر بخط مؤلف این شعر به سنایی نسبت داده شده است . || بلند رفتن تیر است . (آنندراج ) (غیاث ) :
چنین که سرکشی از شست من برون رفته
به حیرتم که چه سان گرد میکند تیرم .

صائب (ازآنندراج ).



گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است . قبل از گرد کردن اجسام را خوب و بد کرده خشک میکنند و سپس آنها را با قیچی و یا کارد و یا ماشین های مخصوص به قطعات کوچکی درمی آورند و با یکی از روشهای زیر آنها را گرد میکنند: الف - کوبیدن . ب - سائیدن . پ - آسیا کردن . ت - مالش روی الک . ث - پرفیریزاسیون ج - لویگاسیون چ - گردکردن به کمک واسط . رجوع به کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی صص 39 - 42 شود.


گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . (آنندراج ). فراهم آوردن . عَش . غَلث . (منتهی الارب ). تدویر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ابسال . (ترجمان القرآن ). وسق . لم . تحصیل . تجمیع. جبایة. جمع. حشر. الفغدن :
کنون گر کند مغزم اندیشه گرد
بگویم جهان جستن یزدگرد.

فردوسی .


گشادند از آن پس درگنج باز
کجا گرد کرد او به روز دراز.

فردوسی .


سران سپه را همه گرد کرد
بسی درد و تیمار لشکر بخورد.

فردوسی .


شتاب شاهان باشد به گرد کردن زر
شتاب میر به خشنود کردن زوار.

فرخی .


پس بفرمود شاه تا همه را
گرد کردند پیش او یکسر.

فرخی .


مالی یافت صامت و ناطق و کاغذها و دویت خانه ٔ سلطانی گرد کردند. (تاریخ بیهقی ).
بگفت این و لشکر همه گرد کرد
بزد کوس و برخاست صف نبرد.

اسدی (گرشاسب نامه ).


داد گسترده شود گرد کند دامن جور
باز شیطان به زمین آید باز از پرواز.

ناصرخسرو.


خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت .

سعدی (گلستان ).


مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال . (گلستان ).
جهان گرد کردم نخوردم برش .

سعدی .


زر را به رای صرف کند سکه دار پهن
لعنت بر آن کسی که ورا گرد میکند.

؟


|| فرازآوردن . || مدور کردن . گرد کردن . گلوله کردن . || فربه کردن . فربه کردن بدانسان که به تدویر گراید :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب .

منوچهری .


- عنان گرد کردن ؛ اسب را آماده ٔ حرکت کردن :
همه جنگ را گرد کردن عنان
ز بالا به دشمن نمودن سنان .

فردوسی .


همه نیزه داران زدوده سنان
همه جنگ را گرد کرده عنان .

فردوسی .



دانشنامه عمومی

گرد کردن عملی است که در آن یک عدد با عدد دیگری که ارزش آن نزدیک به عدد اصلی است جایگزین می شود تا اعداد کوتاه تر یا ساده تر شود. برای مثال ۲۳٫۴۴۷۶ دلار به ۲۳٫۴۵ دلار گرد شود یا کسر ۳۱۲⁄۹۳۷ به صورت ساده ۱⁄۳ تبدیل شود یا مقدار رادیکال دو به ۱٫۴۱۴ گرد می شود.
تقریب زدن یک عدد گنگ به یک کسر نزدیک مثلاً π به ۲۲/۷؛
تبدیل یک کسر که تعمیم آن به شکل یک عدد اعشاری متناوب است به یک عدد اعشاری با تعداد ارقام متناهی، مثلاً ۵/۳ به ۱٫۶۶۶۷؛
جایگزینی یک کسر ساده ناشدنی با اعداد بزرگ به یک کسر ساده، مثلاً ۳۱۲۲/۹۴۱۷ به ۱/۳؛
تبدیل یک اعداد اعشاری با چندین رقم اعشار به عددی با چندین رقم کمتر مثلاً ۲٫۱۷۸۴ دلار به ۲٫۱۸ دلار؛
تبدیل یک عدد صحیح به عددی که چندین رقم آخرش صفر باشد مثلاً، ۲۳٬۲۱۷ نفر به ۲۳٬۲۰۰ نفر؛
یا به طور عمومی تبدیل یک عدد به عددی نزدیک که ضریب عددی خاص باشد مثلاً ۲۷٫۲ ثانیه به ۳۰ ثانیه (مضرب ۱۵).
گرد کردن باعث تولید خطای گرد کردن می شود که تفاضل مقدار واقعی و مقدار گرد شده است.
انواع گرد کردن عبارتند از:
برای گرد کردن عددی همچون y به عددی صحیح همچون q راه های زیادی وجود دارد. راه هایی که بیشتر معمولند عبارتند از

دانشنامه آزاد فارسی

گِرد کردن (rounding)
تقریب زدن عددی اعشاری با نزدیک ترین عدد کوچک تر (تقریب نقصانی) یا بزرگ تر (تقریب اضافی). این امر با حذف یک یا چند رقم اعشاری صورت می گیرد. تعداد ارقام حذفی برحسب دقت لازم تعیین می شوند. اگر رقم یا نخستین رقمی که می خواهند حذف کنند، بزرگ تر از ۵ باشد، یک واحد به رقم قبل از آن می افزایند وگرنه تغییری در رقم ماقبل نمی دهند. مثلاً،۳۴.۳۵۸۳ تا سه رقم اعشار به صورت۳۴.۳۵۸ گرد می شود، ولی۳۴.۳۵۸۷ به صورت ۳۴.۳۵۹. اگر نخستین رقم حذفی برابر ۵ باشد و بعد آن ارقامی غیرصفر وجود داشته باشند، یک واحد به رقم ماقبل افزوده می شود. مثلاً،۳۴.۸۳۵۴ تا دو رقم اعشار به صورت ۳۴.۸۴ گرد می شود، زیرا نخستین رقم حذفی ۵ است و پس از آن رقم غیرصفر ۴ قرار دارد. اگر نخستین رقم حذفی ۵ و رقم قبل از آن فرد باشد، معمولاً یک واحد به رقم قبلی می افزایند. مثلاً،۳.۱۵ تا یک رقم اعشار به صورت۳.۲ گرد می شود. اگر گردکردن فقط به صورت حذف ارقام اعشاری ناخواسته باشد، آن را قطع کردن یا برش می گویند. اعداد صحیح را هم ممکن است گرد کنند، یعنی عدد را به نزدیک ترین عدد صحیح، برحسب دقت لازم، تقریب بزنند. مثلاً، عدد ۳۵۸۷ با تقریب کمتر از ۱,۰۰۰، به عدد ۴,۰۰۰ و عدد ۳۵۸ با تقریب کمتر از ۱۰ به عدد ۳۶۰ گرد می شود. گردکردن ممکن است خطای بسیار ایجاد کند، به خصوص وقتی اعداد گردشده در اعداد گردشدۀ دیگری ضرب شوند. مثلاً اگر ابعاد مکعب مستطیلی۳.۴،۴.۴، و۵.۴ باشد و آن ها را با ۳، ۴، و ۵ تقریب بزنیم و حجم را به جای ۵.۴×۴.۴×۳.۴ به صورت ۵×۴×۳ محاسبه کنیم، خطای ناشی از گرد کردن برابر۲۰.۷۸۴ است که با توجه به حجم واقعی،۸۰.۷۸۴ ، ۲۵% خطا دارد.

پیشنهاد کاربران

نابودکردن

تاثیری نداشتن
آن اخبار و اراجیف گَردی نکردی. جهانگشا


برابر پارسی واژه جمع کردن


کلمات دیگر: