کلمه جو
صفحه اصلی

گاهنامه

فارسی به انگلیسی

year-book


مترادف و متضاد

periodical (صفت)
نوبتی، دوره ای، گاهنامه

فرهنگ فارسی

کاغذیادفتری که در آن حساب روزهاوماههاوسالهادراچاپ میکنند، تقویم
( اسم ) تقویم ( سال ) دفتر سنه .

فرهنگ معین

(مِ ) [ په . ] (اِمر. ) تقویم .

لغت نامه دهخدا

گاه نامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) تقویم ، و پهلوی آن گاهنامک است.

فرهنگ عمید

کاغذ یا دفتری که در آن حساب روزها و ماه ها و سال ها را چاپ می کنند، تقویم.

دانشنامه عمومی

گاهنامه منبعی است که رویدادها را به ترتیبِ تاریخ و به صورت کوتاه بیان می کند.
مجله
نشریهٔ ادواری

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: گاهْنامَک) کتابی به زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی دربارۀ منصب های دولتی یا رتبه های دولتی در زمان ساسانیان. اصل آن از میان رفته است. مسعودی در التنبیه و الاشراف، گاهنامه را جزئی از کتاب بزرگ تری به نام کتاب الرسوم می داند. کتاب الرسوم نامی است که مسعودی به یکی از آیین نامه ها داده و آن را کتاب بزرگی در ۱۰۰۰ برگ می شمارد که نسخۀ کامل آن در اختیار موبدان و بزرگان زردشتی قرار داشته است. به گفتۀ ابن ندیم در الفهرست، ابن مقفع این کتاب را با عنوان آیین نامه فی الائین به عربی ترجمه کرده بود که ترجمۀ عربی آن از میان رفته است. اما مطالبی که نویسندگان و مورخان اسلامی دربارۀ مراتب و وظایف عمّال دورۀ ساسانی نقل کرده اند، از آشنایی آنان با ترجمۀ عربی آیین نامه و به تبع آن گاهنامه حکایت دارد.

پیشنهاد کاربران

گاهشماره ، تقویم

گاهنامه = گاهشمار= تقویم =روزشمار

گاهشمار، تقویم، روزشمار، سالنامه

معنی :گاهنامه شبیه هفت نامه و مجله است با این تاریخ انتشار آن مشخص نیست و گاهگاهی منتشر می شود
گاهنامه ها معمولاً توسط مراکز و آرگان های دولتی منتشر می شود


کلمات دیگر: