برابر پارسی : واژه بازی، سخنپردازی
لفاظی
برابر پارسی : واژه بازی، سخنپردازی
فارسی به انگلیسی
patter, prevarication, quibble, verbiage, verbosity, wordiness
use of mere words and bombastic style word- splitting
مترادف و متضاد
خطابت، لفاظی، فصاحت و بلاغت، علم بدیع، علم معانی بیان، قدرت نطق و بیان، علم سجع
لفاظی، سخن گزاف
لفاظی، اطناب، سخن پردازی، دراز گویی
فرهنگ فارسی
عمل و کیفیت لفاظ .
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) مربوط به لفظ . ۲ - (اِ. ) عمل بازی کردن با واژه ها، آوردن واژه های آهنگین یا دشوار برای فریفتن شنونده یا خواننده .
لغت نامه دهخدا
لفاظی. [ ل َف ْ فا ] ( حامص ) زبان بازی. عمل لفّاظ.
فرهنگ فارسی ساره
واژه باز
کلمات دیگر: