مترادف گردنکشی : بغی، تطاول، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، نافرمانی، یاغیگری | استکبار، تعدی، تمرد، طغیان، عصیان، نافرمانی، دلاور، دلیر، شجاع، گردن افرازی، خودستایی، غرور
متضاد گردنکشی : تسلیم، فرمانبرداری
refractoriness
defiance, insurgence, insurrection, rebellion
صخب
۱. استکبار، تعدی، تمرد، طغیان، عصیان، نافرمانی
۲. دلاور، دلیر، شجاع
۳. گردنافرازی
۴. خودستایی، غرور
بغی، تطاول، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، نافرمانی، یاغیگری، ≠ تسلیم، فرمانبرداری
دلاور، دلیر، شجاع
گردنافرازی
خودستایی، غرور