کلمه جو
صفحه اصلی

گره گشایی

فارسی به انگلیسی

facilitation, resolving of difficulties

problem resolution, facilitation, denouement, trouble-shooting


facilitation


فارسی به عربی

اغاثة

مترادف و متضاد

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

فرهنگ فارسی

۱ - باز کردن گره . ۲ - آسان شدن امر بر طرف شدن مانع مشکل گشایی : دولت سبب گره گشایی است فیروز. خاتم خدایی است . ( نظامی )

مشکل گشایی، حل دشواری


پایان یافتن کشمکش‌های نمایش و حل شدن گره آغازین


جملات نمونه

گره گشایی کردن

to resolve problems, to engaged in trouble-shooting, to facilitate, to untangle, to unravel, to untie


لغت نامه دهخدا

گره گشایی. [ گ ِ رِه ْ گ ُ ] ( حامص مرکب ) گشوده شدن گره. بازشدن گره. مجازاً برطرف شدن مانع. آسان شدن کار :
دولت سبب گره گشایی است
فیروزه خاتم خدایی است.
نظامی.
گر عودکند گره نمایی
تو نافه شو از گره گشایی.
نظامی.
|| کمک. مساعدت :
شود جهان لب پرخنده ای اگر مردم
کنند دست یکی در گره گشایی هم.
صائب.

فرهنگ عمید

گره گشا بودن.

دانشنامه عمومی

گره گشایی در اصطلاح ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی، به حادثه یا حوادثی اطلاق می گردد که به دنبال اوج داستان یا نمایشنامه روی می دهد و باعث گشایش گره افکنی های پیشین می گردد و معمولاً سرنوشت قهرمان یا شخصیت ها را معلوم می کند. به عنوان مثال: می توان به داستان داش آکل نوشتهٔ صادق هدایت اشاره کرد، هنگامیکه کشته شدن داش آکل به دنبال اوج داستان یعنی عروسی مرجان روی می دهد، گره گشایی داستان است.

گره گشایی (روایت). گره گشایی در اصطلاح ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی، به حادثه یا حوادثی اطلاق می گردد که به دنبال اوج داستان یا نمایشنامه روی می دهد و باعث گشایش گره افکنی های پیشین می گردد و معمولاً سرنوشت قهرمان و یا شخصیت ها را معلوم می کند. به عنوان مثال: می توان به داستان داش آکل نوشتهٔ صادق هدایت اشاره کرد، هنگامیکه کشته شدن داش آکل به دنبال اوج داستان یعنی عروسی مرجان روی می دهد، گره گشایی داستان است.

دانشنامه آزاد فارسی

گره گشایی (denouement)
مرحلۀ روشن شدن قضایا در پی رنگ اثر داستانی. در ساختار متعارف داستانی، گره گشایی درست پیش از پایان و پس از نقطۀ اوج اتفاق می افتد. در داستان های پلیسی، به سبب پیچیدگی پی رنگ، معمولاً گره گشایی مفصّلی لازم است تا همۀ قضایا برای خواننده روشن شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{denouement} [هنرهای نمایشی] پایان یافتن کشمکش های نمایش و حل شدن گره آغازین


کلمات دیگر: