گرداننده
فارسی به انگلیسی
manager, operator
فارسی به عربی
مشغل
مترادف و متضاد
عامل، متصدی، ماشین چی، ماشین کار، عمل کننده، اپراتور، گرداننده، تلفن چی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گردش دهنده حرکت د هنده : بلی در طبع هر داننده ای هست که با گردنده گرداننده ای هست . ( نظامی ) ۲ - بدور در آورنده چرخاننده . ۳ - تغییر دهنده دیگرگون کننده : و اگر گرداننده نیز حاصل نبود او کسی دیگر را از حالی بحالی نتواند گردانیدن . ۴ - علامت .
فرهنگ معین
(گَ نَ دِ ) (ص فا. ) کسی که ادارة کارها را به عهده دارد.
لغت نامه دهخدا
گرداننده. [ گ َ ن َن ْ دَ / دِ ]( نف ) آنکه میگرداند. مقلب. محول. مدبر :
بلی در طبع هر داننده ای هست
که با گردنده گرداننده ای هست.
آنکه با گردنده گرداننده هست.
بلی در طبع هر داننده ای هست
که با گردنده گرداننده ای هست.
نظامی.
بی تکلف پیش هر داننده هست آنکه با گردنده گرداننده هست.
مولوی.
فرهنگ عمید
۱. گردش دهنده.
۲. چرخاننده.
۳. [مجاز] تغییردهنده.
۲. چرخاننده.
۳. [مجاز] تغییردهنده.
دانشنامه عمومی
گرداننده (انگلیسی: Circulator) یا سیرکولاتور، قطعهای کاربردی در مدارهای مایکروویو و فرکانس رادیویی است. این قطعه که عنصری غیرفعال و غیرهمپاسخ است، سیگنال دریافتی از یکی از دهانه های خود را تنها در یک جهت منتشر می کند و به دهانههای دیگر میفرستد. ماتریس پراکندگی یک گردانندهی سه سر به صورت زیر است:
گرداننده را اغلب از مواد غیر همپاسخی نظیر فریتها میسازند. هرچند از عناصر غیرهمپاسخ دیگری نیز مانند دیود واراکتور، برای ساخت گرداننده استفاده میشود.
گرداننده را اغلب از مواد غیر همپاسخی نظیر فریتها میسازند. هرچند از عناصر غیرهمپاسخ دیگری نیز مانند دیود واراکتور، برای ساخت گرداننده استفاده میشود.
wiki: گرداننده
واژه نامه بختیاریکا
جَرنا
جدول کلمات
مدیر
کلمات دیگر: