کلمه جو
صفحه اصلی

لغاز

فارسی به انگلیسی

cheek

فارسی به عربی

عضادة

مترادف و متضاد

cheek (اسم)
لب، گونه، لغاز

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- عیب خرده . ۲- بکنایه از کسی بد گفتن .
رجل لغاز مرد نیک عیب کننده مردم را .

فرهنگ معین

(لُ ) (اِ. ) گوشوار دیوار.
(لُ ) [ ازع . ] (اِ. ) (عا. ) ۱ - عیب ، خرده . ۲ - به کنایه از کسی بد گفتن .

(لُ) (اِ.) گوشوار دیوار.


(لُ) [ ازع . ] (اِ.) (عا.) 1 - عیب ، خرده . 2 - به کنایه از کسی بد گفتن .


لغت نامه دهخدا

لغاز. [ ل ُ ] (اِ) خرده . عیب .(ظاهراً خود کلمه ٔ فارسی است یا شکسته ٔ لغز عرب ).


لغاز. [ ل ُ ] ( اِ ) ( اصطلاح بنایان ) گوشوار دیوار.

لغاز. [ ل ُ ] ( اِ ) خرده. عیب.( ظاهراً خود کلمه فارسی است یا شکسته لغز عرب ).

لغاز. [ ل َغ ْ غا ] ( ع ص ) رجل لغاز؛ مرد نیک عیب کننده مردم را. ( منتهی الارب ).

لغاز. [ ل َغ ْ غا ] (ع ص ) رجل لغاز؛ مرد نیک عیب کننده مردم را. (منتهی الارب ).


لغاز. [ ل ُ ] (اِ) (اصطلاح بنایان ) گوشوار دیوار.


گویش مازنی

/laghaaz/ لیچار – لغز

لیچار – لغز



کلمات دیگر: