کلمه جو
صفحه اصلی

گرمک

فارسی به انگلیسی

kind of early melon or cantaloupe, [kind of early melon], cantaloup

[kind of early melon]


cantaloup, cantaloupe


مترادف و متضاد

cantaloupe (اسم)
طالبی، گرمک

فرهنگ فارسی

میوهای است ازنوع خربزه که پیش ازخربزه میرسد، گرمه هم گفته شده
۱ - مصغر گرم . ۲ - یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است . معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست . ۳ - باقلای در آب جوشانیده .

فرهنگ معین

(گَ مَ ) (اِ. ) ۱ - نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد می باشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است . معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است . ۲ - باقلای در آب جوشانیده .

لغت نامه دهخدا

گرمک . [ گ َ م َ ] (اِ) باقلای در آب جوشانیده . (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ) :
باقلی را بسنده کن در راه
چند از این باقلی تو گرمک خواه .

سنایی (از جهانگیری ).


|| نوعی از خربزه ٔ پیش رس و آن سفیدرنگ و شیرین و معطر باشد. (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). نوعی از این میوه را طالبی نیز گویند :
آل برمک در کرم گرمک فروش این درند
این سخن نرمک نمی گویم که هست این مشتهر.

بسحاق اطعمه (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


سرشاری جود آب گرمک
صد طعنه زند بر آل برمک .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| (ص مصغر) مصغر گرم هم هست . (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ).

گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 24 هزارگزی جنوب ششتمد. هوای آن معتدل و دارای 260 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 78 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 20 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به شقان . هوای آن سرد دارای 349 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات تریاک بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 40 هزارگزی باختر بجنورد و 5 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به اینحه . هوای آن معتدل و دارای 305 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن و تریاک و انگور. شغل اهالی زراعت و مالداری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین ، واقع در 28 هزارگزی شمال باختر معلم کلایه و 540 هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد دارای 91 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و لوبیا و گردو و عسل و شغل اهالی زراعت ، مکاری و کرباس بافی . راه به هرطرف مالرو و صعب العبور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


گرمک. [ گ َ م َ ] ( اِ ) باقلای در آب جوشانیده. ( غیاث ) ( برهان ) ( آنندراج ) :
باقلی را بسنده کن در راه
چند از این باقلی تو گرمک خواه.
سنایی ( از جهانگیری ).
|| نوعی از خربزه پیش رس و آن سفیدرنگ و شیرین و معطر باشد. ( غیاث ) ( برهان ) ( آنندراج ). نوعی از این میوه را طالبی نیز گویند :
آل برمک در کرم گرمک فروش این درند
این سخن نرمک نمی گویم که هست این مشتهر.
بسحاق اطعمه ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
سرشاری جود آب گرمک
صد طعنه زند بر آل برمک.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| ( ص مصغر ) مصغر گرم هم هست. ( غیاث ) ( برهان ) ( آنندراج ).

گرمک. [ گ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است. آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل ، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

گرمک. [ گ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 78 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 20 هزارگزی جنوب شوسه عمومی بجنورد به شقان. هوای آن سرد دارای 349 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات تریاک بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

گرمک. [ گ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 24 هزارگزی جنوب ششتمد. هوای آن معتدل و دارای 260 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

گرمک. [ گ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین ، واقع در 28 هزارگزی شمال باختر معلم کلایه و 540 هزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد دارای 91 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و لوبیا و گردو و عسل و شغل اهالی زراعت ، مکاری و کرباس بافی. راه به هرطرف مالرو و صعب العبور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

گرمک . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است . آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل ، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است . در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


فرهنگ عمید

میوه ای زردرنگ، شیرین و آبدار، از خانوادۀ خربزه.

دانشنامه عمومی

نام بخش زیبا و خوش آب و هوایی در منطقۀ شیرین دره که طبیعت بکر و دست نخورده دارد و همیشه پرآب است؛ در حال حاضر (1395) گرمک خالی از سکنه و مکان توریستی است. در همسایگی روستاهای تازه قلعه و ارناوه و بربر قلعه قرار دارد و مردم این سه روستا مراسم های خود را در گرمک برگزار می کنند.


Cucumis melo var. reticulatus Naudin
گرمک (نام علمی: cucumis melo) میوه ای است که آن را در جنوب آمریکا و در تجارت غالباً به نام کانتالوپ می شناسند و عقیده بر این است که مبدأ آن هندوستان بوده است.
گرمک یکی از پرطرفدارترین میوه های فصل تابستان حتی در آن سوی دنیاست و به خاطر عطر و طعم دلپذیرش بسیار محبوب است. گرمک متعلق به خانواده خیار و کدو است. گرمک ، شبیه خربزه است و از جهت غذا و پزشکی شباهت زیادی به خربزه دارد با این تفاوت که پیش از خربزه می رسد و لطیف تر است و هضم آن آسان تر است.گرمک از میوه های پرآب فصل تابستان است. قسمت های مورد استفاده گرمک عبارتند از:میوه و تخم میوه.البته از پوست آن نیز برای درمان شکستگی نیز استفاده می شود.
با این که این دو میوه تفاوتهایی دارند اما معمولاً با هم اشتباه گرفته می شوند.

دانشنامه آزاد فارسی

گَرمَک (Cantalus pensis)
گَرمَک
از اقسام خربزه، متعلق به تیرۀ کدوییان۱، با نام علمی Cucumis melo، به شکل گردویی. دو طرف آن فرورفتگی دارد و شیرینی اش نسبتاً کم است. اثر ضد کرم خفیف دارد و مصرف زیاد آن ایجاد نفخ می کند. از دانه های آن روغن خوبی برای مصارف تغذیه و تهیه صابون به دست می آید. تفالۀ دانه های آن پس از استخراج روغن به مصرف تغذیۀ حیوانات می رسد.
Cucurbitaceae

گویش مازنی

استخوان قوزک پا


/germak/ استخوان قوزک پا & گرمک - نوعی طالبی مرغوب و زودرس

۱گرمک ۲نوعی طالبی مرغوب و زودرس



کلمات دیگر: