کلمه جو
صفحه اصلی

کامکار


مترادف کامکار : دولتمند، سعید، سعادتمند، کام دیده، کامیاب، موفق

متضاد کامکار : نامراد

فارسی به انگلیسی

fortunate, lucky, successful

فارسی به عربی

ناجح

فرهنگ اسم ها

اسم: کامکار (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāmkār) (فارسی: کامکار) (انگلیسی: kamkar)
معنی: کامروا، موفق، کامگار

(تلفظ: kāmkār) (در قدیم) (به مجاز) کامروا ، موفق ، کامگار .


مترادف و متضاد

prosperous (صفت)
خوشبخت، موفق، سرسبز، کامیاب، کامکار

دولتمند، سعید، سعادتمند، کام‌دیده، کامیاب، موفق ≠ نامراد


فرهنگ فارسی

کامگار:کامروا، کامران، خوشبخت، کسی که کارش کامرانی است
۱ - ( صفت ) کامروا کامران . ۲ - سعید سعادتمند خوشبخت : [ در چرند اب تبریز بشرف سجد. شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند ] . ۳ - موفق . ۴ - عشرت طلب عیاش . ۵ - ( اسم ) جانور شکاری ( سباع و طیور ) . ۶ - ( صفت ) مطبوع ذایقه : [ شیرینیها ی گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار ... ] . ( ترجم. محاسن اصفهان )
قسمی از گل سرخ

فرهنگ معین

[ په . ] (ص فا. ) کامروا، کامران .

لغت نامه دهخدا

کامکار. ( اِ ) قسمی از گل سرخ که بشدت سرخی دارد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کامگار شود.

کامکار. ( ص مرکب ) کامگار. رجوع به کامگار شود.

کامکار. (اِ) قسمی از گل سرخ که بشدت سرخی دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به کامگار شود.


کامکار. (ص مرکب ) کامگار. رجوع به کامگار شود.


فرهنگ عمید

کامروا، کامران، موفق، خوشبخت.

دانشنامه عمومی

کامکار می تواند به موارد زیر اشاره کند:محله ای قدیمی در شهر قم _ایران
هوشنگ کامکار (سرپرست گروه و آهنگ ساز و تنظیم کننده)
بیژن کامکار (خواننده اصلی و نوازنده دف، رباب، تار، تمبک و دهل)
پشنگ کامکار (سنتور)
قشنگ کامکار (سه تار)
ارژنگ کامکار (تمبک)
ارسلان کامکار (بربط و ویولن)
اردشیر کامکار (کمانچه و قیچک)
اردوان کامکار (سنتور)
هانا کامکار (دف)
صبا کامکار (خواننده)
نیریز کامکار (تار)
سیاوش کامکار (سنتور)
امید لطفی (کامکار)

پیشنهاد کاربران

نیک بخت ، خوش بخت ، پیروز

خوش بخت



نوعی گل سرخ دارای گلبرگ های بسیار زیبا

نوعی گل سرخ و زیبا

کامکار : سعادتمند ، خوشبخت / قسمت سرخ گل ، گل سرخ


کلمات دیگر: