گردباد
فارسی به انگلیسی
eddy, tornado, vortex, whirlwind
فارسی به عربی
اعصار , اعصار دوار
مترادف و متضاد
گردباد، طوفان موسمی، باد تند و شدید
گردباد، سیاه باد
هیجان، گردباد، توفان، سیاه باد
گردباد، طوفان، توفان سخت دریای چین
گردباد، طوفان، تندباد، طوفان شدید
گردباد، چرخان، کسی که می چرخاند یا می پیچاند
گردباد، گرداب، سیاه باد، اتش بازی گردبادی
گردباد، توفان، باد سریع
فرهنگ فارسی
بادشدیدکه بدورخودبچرخد، تنوره بزرگ گردوخاک که دراثروزش بادمیچرخدوبهوامیرود
( اسم ) بادی که خاک را بشکل استوانه ای طویل باسمان برد عصار : سیلی کردی میان وادی بر قل. کوه گرد بادی . ( جامی ) توضیح گرد باد معمولا بر اثر برخورد و تعارض دو باد سریع که در جهت مخالف یکدیگر حرکت میکنند بوجود میاید . ذرات هوا بسبب برخورد حرکتی دورانی و رو ببالا می یابند چون جهت بالا که مخالف سطح زمین است جهتی است بلا مانع و ذرات هوا میتوانند حرکت خود را ادامه د هند . شکل گرد باد معمولا استوانه یی نزدیک بمخروط است که راس آن متوجه زمین و قاعد. آن بالاست .
( اسم ) بادی که خاک را بشکل استوانه ای طویل باسمان برد عصار : سیلی کردی میان وادی بر قل. کوه گرد بادی . ( جامی ) توضیح گرد باد معمولا بر اثر برخورد و تعارض دو باد سریع که در جهت مخالف یکدیگر حرکت میکنند بوجود میاید . ذرات هوا بسبب برخورد حرکتی دورانی و رو ببالا می یابند چون جهت بالا که مخالف سطح زمین است جهتی است بلا مانع و ذرات هوا میتوانند حرکت خود را ادامه د هند . شکل گرد باد معمولا استوانه یی نزدیک بمخروط است که راس آن متوجه زمین و قاعد. آن بالاست .
فرهنگ معین
(گِ ) (اِ. ) بادی باحرکت چرخشی توأم رو به جلو و رو به بالا.
لغت نامه دهخدا
گردباد. [ گ ِ ] ( اِ مرکب ) آن باد بود که برمثال آسیایی گردد. بادی گرد. بادی باشد که خاک رابشکل مناری بر آسمان برد و با لفظ پیچیدن استعمال شود. بهندی بگوله نامند. ( غیاث ) ( آنندراج ). صرصر. زوبعه. اعصار. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) :
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردون گردبادی تند گردی تیره اندروا.
اگر زین سوی جیحون گردبادی خیز از میله.
چو گردباد همی گشت بر یمین و یسار.
گر به دیوارفتد سایه دیوانه ما.
گردبادی که به دشت دل ما می پیچد.
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردون گردبادی تند گردی تیره اندروا.
فرخی.
ز بیم تیغ تو تا چین ز ترکان ره تهی گردداگر زین سوی جیحون گردبادی خیز از میله.
فرخی.
همی گرفت به ببر و همی گرفت به یوز چو گردباد همی گشت بر یمین و یسار.
فرخی.
گردبادی شود و دامن صحرا گیردگر به دیوارفتد سایه دیوانه ما.
صائب.
جلوه ها میدهد از شاخ غزالان خیال گردبادی که به دشت دل ما می پیچد.
بیدل ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم می چرخد و تنورۀ بزرگی از گردوخاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل می دهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است، دیوباد، سنگ دوله.
دانشنامه عمومی
گردباد (به انگلیسی: whirlwind) نوعی پدیده آب و هوایی است که متشکل از یک سیستم بادی پیچشی می باشد.
بی بی سی فارسی - چگونگی شکل گیری گردبادها
پیچند (tornado)، تنوره دیو (dust devil)، و تنوره دریایی (water spout) همگی نوعی گردباد محسوب می شوند اما توفند بدلیل مقیاس عظیم خود یک گردباد محسوب نمی شود بلکه یک چرخند می باشد.
بی بی سی فارسی - چگونگی شکل گیری گردبادها
پیچند (tornado)، تنوره دیو (dust devil)، و تنوره دریایی (water spout) همگی نوعی گردباد محسوب می شوند اما توفند بدلیل مقیاس عظیم خود یک گردباد محسوب نمی شود بلکه یک چرخند می باشد.
wiki: ابرتبه کارانه در کتاب های کامیک می باشد. این کاراکتر به دست استن لی و جک کربی خلق شده و در قصه های برای تحیر شماره ۵۰ام (دسامبر ۱۹۶۳) معرفی شد.
وی همچنین عضو گروه های خلافکارانه ای چون صاعقه ها و استادان شیطان است.
جدا از کتاب های کامیک، شرکت مارول از گردباد (کمیک) در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب بازی، ورق بازی، انیمیشن های تلویزیونی و بازی های رایانه ای استفاده کرده است.
وی همچنین عضو گروه های خلافکارانه ای چون صاعقه ها و استادان شیطان است.
جدا از کتاب های کامیک، شرکت مارول از گردباد (کمیک) در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب بازی، ورق بازی، انیمیشن های تلویزیونی و بازی های رایانه ای استفاده کرده است.
wiki: گردباد (کمیک)
دانشنامه آزاد فارسی
گِردباد (whirlwind)
ستونی از هوا که به سرعت می چرخد. غالباً مترادف دیوباد است. گردباد، در مقیاسی کوچک تر، تنورۀ دیو تولید می کند که در بیابان دیده می شود.
ستونی از هوا که به سرعت می چرخد. غالباً مترادف دیوباد است. گردباد، در مقیاسی کوچک تر، تنورۀ دیو تولید می کند که در بیابان دیده می شود.
wikijoo: گردباد
فرهنگستان زبان و ادب
{whirlwind} [علوم جَوّ] اصطلاحی عمومی برای ستون هوای چرخان، در مقیاس کوچک
گویش اصفهانی
تکیه ای: gerdavây
طاری: vâyomar
طامه ای: čarxavây
طرقی: omarvây
کشه ای: omarvây
نطنزی: gerdavây
واژه نامه بختیاریکا
لیله باد؛ بادلیله؛ باد پیچ؛ بادِ رووِه؛ باد قِرِه؛ چرخ باد
پیشنهاد کاربران
حفرچرخنده. گردباد. سیاه باد
کلمات دیگر: