کلمه جو
صفحه اصلی

لاینحل


مترادف لاینحل : حل نشدنی، ناگشودنی

متضاد لاینحل : قابل حل

برابر پارسی : ناگشودنی، چاره ناپذیر

فارسی به انگلیسی

insoluble, insolvable, inexplicable, inextricable

insoluble, insolvable, inexplicable


inexplicable, inextricable


فارسی به عربی

عدیم الذوبان ، أُحجِیة

مترادف و متضاد

insoluble (صفت)
حل نشدنی، غیر محلول، لاینحل

unsolvable (صفت)
لاینحل

حل‌نشدنی، ناگشودنی ≠ قابل‌حل


فرهنگ فارسی

حل نشدنی
۱- ( جمله فعلی ) گشوده نمی شود حل نمیگردد. ۲ - ناگشودنی چاره ناپذیر . یا مساله لاینحل . مساله ناگشودنی .
به معنی حل ناشدنی گشوده ناشدنی .

فرهنگ معین

(یَ حَ ) [ ع . ] (ص . ) حل ناشودنی .

لغت نامه دهخدا

لاینحل. [ ی َ ح َل ل ] ( ع ص مرکب ) ( از: لا + ینحل ) حل ناشدنی. گشوده ناشدنی. که نگشاید، چون مسئلتی غامض.
- عقده لاینحل ؛ گره ناگشودنی.
- معمای لاینحل ؛ معمای حل ناشدنی و ناگشودنی.

فرهنگ عمید

حل نشدنی.

فرهنگ فارسی ساره

ناگشودن



کلمات دیگر: