گپ زدن
فارسی به انگلیسی
to chatter
chat, confabulate, gab, yak
فارسی به عربی
دردشة
مترادف و متضاد
پر حرفی کردن، گپ زدن، دوستانه حرف زدن
دروغ گفتن، گپ زدن، پر گفتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - سخن گفتن : هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری . ( سنائی ) چون زن صوفی تو خاین بوده ای دام مکراند دغا بگشوده ای . که زهر ناشسته رویی گپ زنی شرم داری از خدای خویش نی . ( مثنوی )
سخن بیهوده و دراز گفتن
سخن بیهوده و دراز گفتن
گفتوگوی کاربری با کاربر یا کاربران دیگر با استفاده از اینترنت
فرهنگ معین
(گَ. زَ دَ ) (مص ل . ) سخن گفتن ، حرف زدن .
لغت نامه دهخدا
گپ زدن. [ گ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) گفتن. سخن گفتن.بیهوده و دراز گفتن. پر گفتن. پرگویی کردن. در تداول عامه نیز مستعمل است. رجوع به گپ شود :
هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان
عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری.
گپ مزن گرد حدیث او مگرد.
چون نداری مرگ هرزه جان مکن.
دام مکر اندر دغا بگشوده ای
که ز هر ناشسته رویی گپ زنی
شرم داری و از خدای خویش نی.
مولوی ( مثنوی چ خاور دفتر چهارم ص 219 س 19، 20 ).
هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان
عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری.
سنائی.
چند گویی خواهر من پارساست گپ مزن گرد حدیث او مگرد.
انوری.
جمله زین سویی از آن سو گپ مزن چون نداری مرگ هرزه جان مکن.
مولوی ( مثنوی ).
چون زن صوفی تو خائن بوده ای دام مکر اندر دغا بگشوده ای
که ز هر ناشسته رویی گپ زنی
شرم داری و از خدای خویش نی.
مولوی ( مثنوی چ خاور دفتر چهارم ص 219 س 19، 20 ).
فرهنگستان زبان و ادب
{chat} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] گفت وگوی کاربری با کاربر یا کاربران دیگر با استفاده از اینترنت
پیشنهاد کاربران
گ با فتحه و پ با ساکن. با مصدر گپیدن، به معنی ( سخن گفتن، صحبت کردن، حرف زدن و گفتگو ) می باشد، در زبان عامه با مصدر مرکب ( گپ زدن ) بکار برده می شود.
کلمات دیگر: