کلمه جو
صفحه اصلی

لایی

فارسی به انگلیسی

batting, filler, gasket, lamination, pad, padding, wadding, interlining, bushing, shim, stuffing, dunnage, packing

wadding, stuffing, dunnage, padding, packing


filler, gasket, lamination, pad, padding, wadding


flock, insert

فارسی به عربی

حشوة , مفرش , وسادة

مترادف و متضاد

wad (اسم)
توده، کهنه، نمد، لایی، توده کاه

stuffing (اسم)
چاشنی، قیمه، لایی، گیپا، بوغلمه

pad (اسم)
پشتی، چنبره، جاده، چنگ، لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن

gasket (اسم)
لایی، درزبند، واشر چرمی، بادبان بند، شراع بند

wadding (اسم)
لایی

فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) منسوب به لای .۲- ( اسم ) حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند . ۳- نوعی بافت. ابریشمین که در گجرات ( هند ) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود .

۱- ( صفت ) منسوب به لای .۲- ( اسم ) حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند . ۳- نوعی بافت. ابریشمین که در گجرات ( هند ) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود .
گوئی . جزئ دویم کلمه مرکب هرزه لائی

فرهنگ معین

(اِمر. )۱ - هر آنچه که لای چیزی بگذارند. ۲ - پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند. ۳ - (عا. ) مخفی ، پوشیده .

لغت نامه دهخدا

لایی. ( اِ )( در لباس ) حشو جامه از پارچه. حشو میان ابره و آسترجامه از پنبه یا پشم یا موی یا جامه و غیره. لائی.

لائی . (اِ) حشو جامه از پارچه . || نوعی از بافته ٔ ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست . (آنندراج ).


لائی . (حامص ) لاییدن . گفتن . تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه ٔ مرکب هرزه لائی . رجوع به لائیدن شود.


لائی. ( اِ ) حشو جامه از پارچه. || نوعی از بافته ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست. ( آنندراج ).

لائی. ( حامص ) لاییدن. گفتن. تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه مرکب هرزه لائی. رجوع به لائیدن شود.

دانشنامه عمومی

لایی (انگلیسی: Nutmeg) یک تکنیکِ بازی است که عمدتاً در فوتبال استفاده می شود اما در رشته هایی چون هاکی روی چمن، هاکی روی یخ و بسکتبال نیز کاربرد دارد. هدف از این حرکت شوت زدن، غلتاندن، دریبل کردن، انداختن، یا هل دادن توپ از میان پاهای حریف است. اگر توپ در راه عبور از میان پاهای حریف آن را لمس کند، لایی محسوب نمی شود.

واژه نامه بختیاریکا

( لایی * ) چای
مِلِنگُو


کلمات دیگر: