کلمه جو
صفحه اصلی

لبه


مترادف لبه : حاشیه، کناره، لب، مرز، تیزی

فارسی به انگلیسی

edge, border, brink, edging, flapper, fringe, hemline, ledge, lip, cutting edge, cut, end, overhang, rim, small, verge, hem, visor of a hat, eaves of a roof

edge, hem, rim, visor of a hat, eaves of a roof


border, brink, cut, edging, end, flapper, fringe, hemline, ledge, lip, overhang, rim, small, verge


فارسی به عربی

جناح , حاشیة , حافة , حدود , راند , شفة , لسان الحال

مترادف و متضاد

حاشیه، کناره، کناره، لب، مرز


تیزی


border (اسم)
حد، مرز، سرحد، سامان، حاشیه، لبه، خط مرزی، کناره، خط سرحدی

edge (اسم)
کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش

margin (اسم)
کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی

point (اسم)
پست، ماده، معنی، نقطه، سر، قله، هدف، جهت، درجه، نوک، فقره، ممیز، اصل، لبه، پایان، مرحله، موضوع، نکته، امتیاز بازی، نمره درس

mouthpiece (اسم)
سخنگو، دهانه، منادی، لبه، دهن گیر

track (اسم)
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن

fringe (اسم)
چتر زلف، حاشیه، لبه، کناره، چین، حاشیه چین دار، سجاف، ریشه گذاشتن به

verge (اسم)
کنار، نزدیکی، حدود، حاشیه، لبه

lip (اسم)
کنار، بیان، لب، لبه

hem (اسم)
لبه، سجاف، سبحاف اهم

rim (اسم)
لبه، دیواره، قاب عینک

edging (اسم)
لبه، طره، لبه گذاری، سجاف

ledge (اسم)
لبه، بر امدگی، طاقچه

margent (اسم)
حاشیه، لبه، کناره، حاشیه کتاب

brim (اسم)
کنار، حاشیه، لبه، طره، ضلع

marge (اسم)
کنار، حاشیه، لبه

ridge (اسم)
مرز، نوک، لبه، بر امدگی، سلسله، سلسله کوه، خط الراس

spike (اسم)
تیر، لبه، میخ، میخ بزرگ چوبی، میخ بزرگ، میخ طویله

rand (اسم)
کنار، مرز، نوار، حاشیه، لبه، برامدگی لبه طبقات سنگ، تسمهء اهنی، تکه دراز گوشت

selvage (اسم)
مرز، حاشیه، لبه، گرد بافت

selvedge (اسم)
مرز، حاشیه، لبه، گرد بافت

welt (اسم)
نوار، تاول، لبه، ورم، نوار باریک، حاشیه چرمی دور چیزی

۱. حاشیه، کناره، کناره، لب، مرز
۲. تیزی


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- کناره حاشیه : لب. ظرف لب. دیوار . ۲- جانب برنده ( شمشیر و کارد ) تیزنا دم حد .۳- جزوی هلال مانند که بجلو کلاه نصب کنند تا مانع تابش آفتاب بچشم گردد آفتاب گردان : دوخته بر طرف کلاهش لبه وان لبه بر شکل ( مانند ) مه یکشبه . ( ایرج میرزا لغ. )
سر سینه . زن پاکیزه

مرز قرص مرئی جِرم سماوی از دید ناظر زمینی


فرهنگ معین

(لَ بِ ) (اِ. ) ۱ - کنار، حاشیه . ۲ - طرف برندة کارد.

لغت نامه دهخدا

لبه. [ ل َ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) تیزنا. تیزه. دَم.حدّ. لب. دَمه. حرف. طرف برنده کارد و امثال آن.
- لبه از ظرفی یا جامه ای یا دیواری و غیره ؛ کنار. حاشیه. طرف و جانب آن.
- لبه شمشیر ؛ تیزنای آن.
|| آفتاب گردان ( در کلاه ) :
دوخته بر طرف کلاهش لبه
وان لبه بر شکل مه یکشبه.
ایرج میرزا.
- لبه دادن ( ظرف ) و لبه ندادن آن . رجوع به لب دادن شود.

لبة. [ ل َ ب َ ] (ع اِ)شیر ماده . لَبْوَة. لِبْوَة. لباة. (منتهی الارب ).


لبة. [ ل َب ْ ب َ ] (ع اِ) سر سینه . || (ص ) زن پاکیزه . || زن پاکیزه خوی . || زن شوی دوست . (منتهی الارب ). زنی که شوهر خود را دوست دارد یا فرزند. (مهذب الاسماء).


فرهنگ عمید

۱. لب مانند.
۲. کناره و لب چیزی.

دانشنامه عمومی

لبه (بازی ویدئویی). لبه (انگلیسی: Edge) یک بازی ویدئویی پازل تک نفره برای سکو های لینوکس، آی اواس، اندروید، شبکه پلی استیشن، ویندوز، اواس ده، آن لایو، وی یو و نینتندو ۳دی اس می باشد که توسط موبی گیم، تو ترایبز توسعه و موبی گیم نشر پیدا کرده است. این بازی اولین بار در دسامبر ۲۰۰۸ منتشر شده است.
EU 2 دسامبر ۲۰۱۰
Two Tribes (PC, Wii U)

فرهنگستان زبان و ادب

{limb} [نجوم] مرز قرص مرئی جِرم سماوی از دید ناظر زمینی

گویش مازنی

/labe/ ساحل

ساحل


واژه نامه بختیاریکا

بُرگِه؛ رُ؛ رُ بُرگِه؛ رُ بند؛ رُ رَویل؛ رَویل؛ گیل؛ لپ؛ لِک

پیشنهاد کاربران

کنار

لبه : [اصطلاح کوهنوردی]گیره بلند و باریک شکاف، شکاف ها بسته به اندازه ، دارای نامهای مختلفی هستند. که به ترتیب اندازه : انگشتی، دستی، مشتی، بدنی، تنوره .
منبع https://sporton. ir



کلمات دیگر: