لوئی آلتوسر. لوئی پیر آلتوسر (به فرانسوی: Louis Pierre Althusser) (زادهٔ ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر - درگذشتهٔ ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰) فیلسوف مارکسیست فرانسوی بود. او از بالاترین مقامات آکادمیک حزب کمونیست فرانسه بود و بحث و تزهایش عمدتاً در پاسخ به خطراتی (همچون مارکسیسم انسانگرایانه مکتب فرانکفورت) بودند که به زعم او بنیان های نظری مارکسیسم را تهدید می کرد. لویی آلتوسر، «مارکسیست ساختارگرا» است که مفهوم ایدئولوژی در اندیشهٔ مارکس، در دست های او ورز بیشتری پیدا کرده است. او با تاسی از مارکس، بر این باور است که هر نظام اجتماعی برای بقا و ماندگاری اش، ناگزیر از بازتولید شرایط و روابط تولید است. به این معنا که هر صورت بندی اجتماعی باید شرایط تولید خودش یا به عبارت دیگر، نیروهای تولید و روابط تولیدی موجود را بازتولید کند. آلتوسر ضمن تفکیک بازتولید روابط تولید از بازتولید نیروهای تولید، نهادها و سازوبرگ های دولت را نیز به دستگاه های ایدئولوژیک دولت و دستگاه های سرکوبگر دولت تقسیم می کند.مارکس • لنین • لکان • گرامشی • ماکیاولی • اسپینوزا • کانگییم • باشلار • فروید • ژان-ژاک روسو • منتسکیو • الکساندر کوژو
آلتوسر در دیدگاهی ضداومانیستی معتقد بود که انسان ها عاملانی صاحب اختیار و آزادی کامل نیستند، بلکه موجوداتی وابسته به نیروهای تاریخی و غیرشخصی مبارزه طبقاتی هستند.
لویی آلتوسر در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر به دنیا آمد. او در سال 1930 به خاطر شغل پدرش همراه با پدر، خواهر و مادرش به مارسی فرانسه و در سال 1936 به لیون فرانسه مهاجرت کرد. مقطع متوسطه را در دبیرستان «لیسه دو پارک» با موفقیت گذراند و در اکول نرمال سوپریور پاریس پذیرفته شد. با آغاز جنگ دوم جهانی به ارتش فرانسه پیوست و با شکست فرانسه، به دست آلمان ها اسیر و در اسارت دچار ناخوشی های روانی و جسمی شد. پس از اسارت به مارکسیسم گرایش یافت. او در سال ۱۹۴۶ با زنی انقلابی و یهودی – لیتوانیایی به نام هلن ریتمن آشنا شد و تا پایان عمر با او به سر برد. آلتوسر در سال ۱۹۴۸ به حزب کمونیست فرانسه پیوست، این در زمانی بود که افرادی چون موریس مرلوپونتی از حزب کمونیست فرانسه جدا می شدند. همان سال وی به تدریس فلسفه در دانشگاه پرداخت. آلتوسر که در اسارت دچار ناخوشی های روانی گشته بود در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۰ با دستان خود همسرش را خفه کرد و بدین ترتیب به بیمارستان روانی «سنت آن» فرستاده شد. سه سال در بیمارستان بود و پس از بهبودی، به شمال پاریس رفت و به کارش ادامه داد. او سرانجام در ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰ در اثر حمله قلبی درگذشت.
آلتوسر نماینده عمده نحله ساختارگرایی (اصالت ساخت) در مارکسیسم معاصر بوده است که در برابر مارکسیسم ارتدکس، مارکسیسم رسمی عصر استالین، و مارکسیسم هگلی و فلسفی مارکسیستهای غرب قرار دارد. اندیشه های او در فرانسه واکنشهای نامساعدی در حزب کمونیست و در بین مارکسیست – لنینیستها ایجاد کرد. آلتوسر تحت تأثیر آرای فیلسوفانی چون گاستون باشلار بود و ادعا می کرد که نظریه مارکسیستی را بر پایه علمی که به نظر او خالی از هرگونه جریان یا عنصر ایدئولوژیک است، برکشیده است. آرای او را می توان زیر عناوین زیر جمعبندی کرد: مسئله گسست معرفت شناختی در اندیشه مارکس، مشاجره با دیگر نحله های مارکسیستی، ساختگرایی و مباحثی پیرامون دولت و ایدئولوژی.آلتوسر آشکارا از نظام کمونیستی شوروی انتقاد می کرد و استالین را به تحریف کردن های بسیار اصولی که مارکس سرمایه را بر آن ها مبتنی کرده است متهم می دانست. در سال ۱۹۶۵ کتاب های «دفاع از مارکس» و «قرائت سرمایه» را منتشر کرد. در این کتاب ها با تلفیق رویکرد تاریخی مارکس با نظریهٔ ساختارگرایی گفته است که همهٔ جوامع دارای ساختار بنیادین واحدی هستند و تغییرات آن ها بیشتر ناشی از نیروهای اجتماعی گسترده است تا اعمال فردی. از این نظریهٔ او همچون نظریه ای ضدبشری به شدت انتقاد شده است. این منازعه در فلسفهٔ قرن ۲۰ تأثیر بسزایی نهاد و برخی از منتقدان بعدی با حذف مارکس از مباحثه، مفاهیم آلتوسر را در نقد ادبی و انسان شناسی به کار بردند.
آلتوسر در دیدگاهی ضداومانیستی معتقد بود که انسان ها عاملانی صاحب اختیار و آزادی کامل نیستند، بلکه موجوداتی وابسته به نیروهای تاریخی و غیرشخصی مبارزه طبقاتی هستند.
لویی آلتوسر در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر به دنیا آمد. او در سال 1930 به خاطر شغل پدرش همراه با پدر، خواهر و مادرش به مارسی فرانسه و در سال 1936 به لیون فرانسه مهاجرت کرد. مقطع متوسطه را در دبیرستان «لیسه دو پارک» با موفقیت گذراند و در اکول نرمال سوپریور پاریس پذیرفته شد. با آغاز جنگ دوم جهانی به ارتش فرانسه پیوست و با شکست فرانسه، به دست آلمان ها اسیر و در اسارت دچار ناخوشی های روانی و جسمی شد. پس از اسارت به مارکسیسم گرایش یافت. او در سال ۱۹۴۶ با زنی انقلابی و یهودی – لیتوانیایی به نام هلن ریتمن آشنا شد و تا پایان عمر با او به سر برد. آلتوسر در سال ۱۹۴۸ به حزب کمونیست فرانسه پیوست، این در زمانی بود که افرادی چون موریس مرلوپونتی از حزب کمونیست فرانسه جدا می شدند. همان سال وی به تدریس فلسفه در دانشگاه پرداخت. آلتوسر که در اسارت دچار ناخوشی های روانی گشته بود در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۰ با دستان خود همسرش را خفه کرد و بدین ترتیب به بیمارستان روانی «سنت آن» فرستاده شد. سه سال در بیمارستان بود و پس از بهبودی، به شمال پاریس رفت و به کارش ادامه داد. او سرانجام در ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰ در اثر حمله قلبی درگذشت.
آلتوسر نماینده عمده نحله ساختارگرایی (اصالت ساخت) در مارکسیسم معاصر بوده است که در برابر مارکسیسم ارتدکس، مارکسیسم رسمی عصر استالین، و مارکسیسم هگلی و فلسفی مارکسیستهای غرب قرار دارد. اندیشه های او در فرانسه واکنشهای نامساعدی در حزب کمونیست و در بین مارکسیست – لنینیستها ایجاد کرد. آلتوسر تحت تأثیر آرای فیلسوفانی چون گاستون باشلار بود و ادعا می کرد که نظریه مارکسیستی را بر پایه علمی که به نظر او خالی از هرگونه جریان یا عنصر ایدئولوژیک است، برکشیده است. آرای او را می توان زیر عناوین زیر جمعبندی کرد: مسئله گسست معرفت شناختی در اندیشه مارکس، مشاجره با دیگر نحله های مارکسیستی، ساختگرایی و مباحثی پیرامون دولت و ایدئولوژی.آلتوسر آشکارا از نظام کمونیستی شوروی انتقاد می کرد و استالین را به تحریف کردن های بسیار اصولی که مارکس سرمایه را بر آن ها مبتنی کرده است متهم می دانست. در سال ۱۹۶۵ کتاب های «دفاع از مارکس» و «قرائت سرمایه» را منتشر کرد. در این کتاب ها با تلفیق رویکرد تاریخی مارکس با نظریهٔ ساختارگرایی گفته است که همهٔ جوامع دارای ساختار بنیادین واحدی هستند و تغییرات آن ها بیشتر ناشی از نیروهای اجتماعی گسترده است تا اعمال فردی. از این نظریهٔ او همچون نظریه ای ضدبشری به شدت انتقاد شده است. این منازعه در فلسفهٔ قرن ۲۰ تأثیر بسزایی نهاد و برخی از منتقدان بعدی با حذف مارکس از مباحثه، مفاهیم آلتوسر را در نقد ادبی و انسان شناسی به کار بردند.
wiki: لوئی آلتوسر