کلمه جو
صفحه اصلی

نانسی کارترایت

دانشنامه عمومی

نانسی کارترایت (انگلیسی: Nancy Cartwright؛ زاده ۲۵ اکتبر ۱۹۵۷) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۸۰ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است.
از فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می توان به سیمپسون ها، سیمپسون ها، سیمپسون ها، سیمپسون ها اشاره کرد.
نانسی کارت رایت (فلسفه دان). نانسی کارت رایت (به انگلیسی: Nancy Cartwright)، عضو فرهنگستان بریتانیا (FBA)، فلسفه دان فلسفه علم، متولد ۱۹۴۴، استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو و دانشگاه دورام است.

نقل قول ها

نانسی کارترایت (فیلسوف). نانسی کارترایت (به انگلیسی: Nancy Cartwright) (زادهٔ ۲۴ ژانویه ۱۹۴۴) فیلسوف آمریکایی است.
• «من می گویم که قوانین (بنیادین) فیزیک توصیفی حقیقی از واقعیت ارائه نمی دهند. این گفته طنینی ضد رئالیستی دارد. به واقع این چنین نیز هست، اما این دعوی را اینگونه تفسیر کردن گمراه کننده است. زیرا دیدگاه ضد رئالیستی در فلسفه علم به طور سنتی بر دو نوع است. ون فراسن مدافع جدید یکی از این دو نوع رهیافت ضد رئالیستی است؛ هیلاری پاتنم نماینده آن دیگری. … اما … من مخالفتی با هویّات نظری ندارم؛ و فعلاً به این کاری ندارم که چگونه این نکته را در می یابیم که آنها به چه نحو عمل می کنند. آنچه موجب ناخشنودی من است، آن است که قوانین تبیین کننده دربارهٔ نحوه عمل این هویّات چیزی نمی گویند. در واقع این بخشی از نقش تبیین کنندگی آنهاست که در این خصوص چیزی نگویند. هیلاری پاتنم… نیز معتقد است قوانین فیزیک امور واقع (فکت های)(Facts) مربوط به واقعیت را ارائه نمی دهند. اما این بدان جهت است که (به زعم او) هیچ چیز دیگر حتی این گفته معمولی که شیرینی های درون اجاق گاز دارند می سوزند نیز امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه نمی دهد… من معتقدم که می توان این نکته را پذیرفت که بسیاری از گزاره های ما امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه می دهند… تنها قوانین تبیین کننده بنیادین هستند که واقع نما نیستند.»، ۱۹۸۳ -> چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند؟
• «یک سنت دامنه دار (در علم) قوانین بنیادین را از قوانین پدیدارشناسانه متمایز می سازد، و برای قوانین بنیادین رجحان قائل می شود. قوانین بنیادین بخودی خود صادقند؛ قوانین پدیدارشناسانه تنها به اعتبار قوانین بنیادین برقرارند. این دیدگاه نماینده یک نظریه رئالیستی افراطی دربارهٔ قوانین بنیادین تئوری های تبیین کننده اساسی است. (بنابراین دیدگاه) نه تنها این قوانین صادقند (یا در صورتی که قوانینی درست و مناسب باشند صادق خواهند بود)، که در عین حال، به یک اعتبار از قوانین پدیدارشناسانه ای که به وسیله آنها تبیین می شوند، نیز صادق ترند. من بررأی خلاف پافشاری می کنم.»، ۱۹۸۳ -> چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند؟
• «معرفی توان های علّی در این عصر که دوره نوعی اصالت تجربه معتدل است، نقطه شروع چندان ثمر بخشی تلقی نخواهد شد… اگر فرض شود که قوانین طبیعت امور واقع را توصیف می کنند، آنگاه روایت های فلسفی آشنا و دقیقی وجود دارد که توضیح می دهد چرا یک نمونه از امور واقع با تأیید این قوانین ارتباط پیدا می کند، و چگونه این قوانین به ما در خصوص آنچه که در طبیعت رخ می دهد دانش و اطلاع می دهند. هر تفسیر بدیلی در این خصوص که قوانین طبیعت چه می کنند و چه می گویند می باید لااقل به همین خوبی از عهده برآید؛ و هیچ یک از روایت هایی که من در خصوص توان علّی می شناسم، نقطه آغاز خوبی به شمار نمی آیند.، ۱۹۸۳ -> چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند؟
• «علاوه بر مفهوم قانون علّی، ما به مفهوم ظرفیت نیز نیاز داریم.»، ۱۹۸۹ -> ظرفیت های طبیعت و اندازه گیری آنها
• «من می خواهم توجه خود را بر روی مورد خاص علل و ظرفیت ها، و اینکه چرا به آنها نیاز داریم، متمرکز کنم. من معتقدم آنها بخشی از تصویر علمی ما از عالم به شمار می آیند، و نمی توان آنها را از این تصویر حذف کرد… من ادعا می کنم که قوانین (پدیدار شناسانه) فیزیک قوانینی دربارهٔ گرایش ها یا ظرفیت های پایدار هستند.»، ۱۹۸۹ -> ظرفیت های طبیعت و اندازه گیری آنها
• «من معتقدم که مهمترین مسئله برای یک فیلسوف طرفدار اصالت تجربه می باید همواره عبارت باشد از مسئله آزمون کردن؛ بنابراین می باید سؤال کنیم: آیا ظرفیت ها قابل اندازه گیری هستند؟ اما این پرسش پیشاپیش پاسخ داده شده است،... من توصیف کردم که چگونه احتمالات، گروه های تعامل کننده و کنترل کننده، و آزمایش های برساخته شده در آزمایشگاه را، به منظور آزمودن دعاوی علّی به کار بریم.»، ۱۹۸۹ -> ظرفیت های طبیعت و اندازه گیری آنها
• «تجربه گرایان خالص می باید به همان اندازه از قوانین ناخرسند باشند که از ظرفیت ها، و قوانین نقطه توقف نامناسبی به شمار می آیند. مشکل می توان آنها را پیدا کرد: چرا استثناء بردارند خواه استثناهای کوچک و خواه بزرگ؛ چرا تنها در مدل های ذهنی کار می کنند؛ چرا برای کاربرد آنها در واقعیت (به عوض دانشمند نظری) به یک مهندس نیاز است که واجد دانش خاصی از مواد واقعی باشد و لزومی ندارد که دارای یک ذهن فوق العاده نظری باشد. نکته اساسی (مورد نظر من) استدلال در این خصوص است که ما می باید وجود ظرفیت ها را بپذیریم، و امید من آن است که همین که آنها را مورد استفاده قرار دادیم، از شرّ قوانین رها می شویم. ظرفیت ها با هزینه متافیزیکی کمتر کار بیشتری برای ما انجام می دهند.»، ۱۹۸۹ -> ظرفیت های طبیعت و اندازه گیری آنها
• «چند سال قبل من کتاب چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند را تحریر کردم. آن کتاب در نظر عامه به مثابه حمله ای به رئالیسم تلقی شد. امروزه فکر می کنم که دربارهٔ دشمن دچار خطا شده بوده ام: این رئالیسم نیست که باید با آن مبارزه کرد بلکه بنیادگرایی است. … نمی توان علم تحصّلی را بدون استفاده از استقراء به انجام رساند، و آنجا که بتوان پدیدارهای انضمامی را به نحو مجاز از یک الگوی انتزاعی استنتاج کرد، این پدیدارها به منزله نوعی مبنای استقرایی برای آن الگو عمل می کنند. چگونه قوانین فیزیک دروغ می گویند معتبر بودن این قبیل استنتاج ها، و در نتیجه حمایت تجربی برای قوانین انتزاعی را مورد تردید قرار داد. من هنوز بر این باورم که این قبیل استنتاج ها بطورکلی کم اعتبارند، اما این نکته ای نیست که در اینجا قصد پرداختن بدان را دارم؛ بنابراین اجازه دهید برای ادامه بحث، عکس مطلب را فرض کنیم: یعنی اینکه استنتاج های مورد اشاره به نحو قیاسی صحیحند و صرفاً از مقدمات صحیح بهره می گیرند. سپس با قبول اعتبار استنتاج های استقرایی مناسب، برای پای بند بودن به نظریه رئالیسم مربوط به قوانین مورد بحث، دلیل موجهی در اختیار داریم. اما این امر دلیلی بر آن نمی شود که بنیادگرا باشیم.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»
• «پذیرش این نکته که یک قانون علمی ولو یک قانون بنیادین فیزیک یا قانونی دربارهٔ به اصطلاح ذرات بنیادین صادق است، با قبول این نکته که این قانون کلی و عام است، یعنی در همه جا برقرار است و بر همه قلمروها حکومت می کند، تفاوت بسیار زیادی دارد.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»
• «ما در تجربه خود هیچ دلیلی برای آنکه قوانین ولو بنیادی ترین قوانین فیزیک را کلی و عام قلمداد کنیم، در اختیار نداریم. در واقع باید بگویم بخصوص در مورد بنیادی ترین قوانین فیزیک، اگر مقصود از آنها قوانین ذرات بنیادی است. زیرا ما ابداً هیچ دلیل استقرایی برای آنکه این قوانین را در خارج از محیط آزمایشگاه در مورد ذرات بنیادی صادق بدانیم، در دست نداریم. البته اگر اساساً چنین ذراتی موجود باشند.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»
• «کثرت گرایی قانونی متافیزیکی آموزه ای است دایر بر اینکه طبیعت در قلمروهای گوناگون به وسیله نظام های متفاوت از قوانین اداره می شود، نظام هایی که ضرورتاً با یکدیگر به هیچ شیوه سیستماتیک یا یکنواخت مرتبط نیستند: ارتباط آنها همچون ارتباط قطعات یک لحاف چهل تکه است.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»
• «من نه تنها می خواهم امکان تحویل (قوانین پدیدار شناسانه) را از بالا به پایین (به قوانین بنیادین تر) مورد چالش قرار دهم که امکان تحویل (این قوانین) را بطور عرضی (به قوانین در عرض خود) نیز منکر هستم.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»
• «اغلب ما که در یک فضای (با تلقی) بنیادگرایانه (نسبت به قوانین عام) پرورش یافته این رابطه به صورت یک سور کلی قرائت می کنیم: برای هر جسم در هر موقعیت، شتاب حاصل برابر است با نیرویی که به آن جسم در آن موقعیت اعمال می شود تقسیم بر جرم آن. من به عکس می خواهم این رابطه را، چنان که معتقدم در مورد همه قوانین پدیدارشناسانه باید عمل کرد، به صورت قانونی قرائت کنم که با قید با فرض یکسان بودن دیگر شرایط همراه است. برای هر جسم در هر موقعیت، اگر چیز دیگری مداخله نکند، شتاب حاصله برابر خواهد بود با نیرویی که بر آن وارد می شود تقسیم بر جرم آن.»، ۱۹۹۴ -> «بنیادگرایی در برابر تصویر کثرت گرایانه از قوانین»


کلمات دیگر: