کلمه جو
صفحه اصلی

هاینریش بل

دانشنامه عمومی

هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll)‏ (تلفظ آلمانی: ) (زادهٔ ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشتهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۸۵) نویسندهٔ آلمانی و برندهٔ جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می پردازد.
قطار به موقع رسید (۱۹۴۹) ترجمه کیکاووس جهانداری انتشارات چشمه
گوسفندان سیاه (۱۹۵۱) ترجمه محمد چنگیز انتشارات نقش خورشید
آدم، کجا بودی؟ (۱۹۵۱) ترجمه ناتالی چوبینه انتشارات سپیده سحر
و حتی یک کلمه هم نگفت (۱۹۵۳) ترجمه حسین افشار انتشارات دیگر
خانه ای بی سرپرست (۱۹۵۴) ترجمه ناتالی چوبینه تحت عنوان خانه بی حفاظ انتشارات سپیده سحر
نان سال های جوانی (۱۹۵۵) ترجمه محمد اسماعیل زاده انتشارات چشمه، جاهد جهانشاهی انتشارات دیگر
یادداشت های روزانه ایرلند (۱۹۵۷)
بیلیارد در ساعت نه و نیم (۱۹۵۹) ترجمه کیکاووس جهانداری انتشارات سروش. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.
عقاید یک دلقک (۱۹۶۳) ترجمه محمد اسماعیل زاده انتشارات چشمه، شریف لنکرانی انتشارات جامی
جدایی از گروه (۱۹۶۴)
پایان مأموریت (۱۹۶۶) ترجمه ناتالی چوبینه انتشارات سپیده سحر و پیام امروز
سیمای زنی در میان جمع (۱۹۷۱) ترجمه مرتضی کلانتری انتشارات آگاه. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم (۱۹۷۴) ترجمه شریف لنکرانی انتشارات خوارزمی، حسن نقره چی انتشارات نیلوفر. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.
شبکه امنیتی (۱۹۷۹) ترجمه محمدتقی فرامرزی انتشارات کتاب مهناز. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.
زنان در چشم انداز رودخانه (۱۹۸۵) ترجمه کامران جمالی انتشارات کتاب مهناز
میراث (۱۹۸۲) ترجمه سیامک گلشیری،انتشارات مروارید
فرشته سکوت کرد (۱۹۹۲) ترجمه سعید فرهودی، نشر نون، ۱۳۹۳
اتفاق (۱۹۸۱) ترجمه حمزه علی محمدی، نشر دیبایه، شهر کتاب، ۱۳۹۳
ویمپو (۱۹۸۱) ترجمه حمزه علی محمدی، انجمن فرهنگی اتریش،انتشارات نقطه مکث، ۱۳۹۶
راهب (۱۹۸۲) ترجمه حمزه علی محمدی، انجمن فرهنگی اتریش،انتشارات نقطه مکث، ۱۳۹۶
هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه های جنگ به سربرد. با این که خانواده اش با نازی ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند، او در ابتدا با آن ها همدلی داشت.نامه هایی که بل از جبههٔ جنگ به دوست دختر و همسر آینده اش، آنه ماری می نوشت، به خوبی این مدعا را اثبات می کند. اما پس از زخمی شدن در جبههٔ شرق، دیدگاهش تغییر یافت و به عمق فاجعهٔ جنگ و جنایت رژیم نازی پی برد.هاینریش بل در طول جنگ چند بار زخمی شد، از پادگان فرار کرد و با جعل برگه های عبور خود را به غرب رساند. در آنجا به دست آمریکایی ها دستگیر شد. پس از آن که سرانجام از زندان آمریکایی ها آزاد شد، با همسرش در شهر کلن، شهری که ۸۰ درصدش در اثر جنگ ویران شده بود، اقامت گزید.
او در سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آنها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی پرداخت. در این زمان برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار می کرد. در سال ۱۹۵۰ به عنوان مسئول سرشماری آپارتمان ها و ساختمان ها در اداره آمار مشغول به کار شد.
در سال ۱۹۴۷ اولین داستان های خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید؛ و در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب یادداشت های روزانه ایرلند را به چاپ برساند.

نقل قول ها

هاینریش تئودور بُل (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۷۲ است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می پردازد.
• «خانواده ای که یک گوسفند سیاهرنگ ندارد، یک خانواده شاخص نیست.»گوسفندان سیاه، ۱۹۵۱، ترجمه:محمد چنگیز، انتشارات نقش خورشید. ص ۴۰۸• «یک فرد برای دانستن اینکه تا کجا می تواند برود، باید خیلی دور برود.»یک گزارش شخصی (لندن :ویدن فیلد و نیکلسون، ۱۹۸۵) ص ۱۳۰• «افزایش برنامه های تلویزیونی از سه به سی و سه کانال ممکن است اشتهای آدمی را به دیدن تصاویر زیاد کند ولی می دانیم که چشم را فقط خاک گور پر می کند، پس باید در انتظار زخم معده و استفراغ هم باشیم.»• «هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد.»• «من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمی کنم. این قدرت را دارم که به چیزی که نمی توانم درک کنم احترام بگذارم.»• «امروزه شکل های عجیب و غریب و ناشناخته ای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن، فحشای واقعی، حرفه ای شرافتمندانه و درست به حساب می آید: چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه می گردد.»• «از این که می شنوم هنوز چیزی به نام "وظیفهٔ زناشویی" وجود دارد و قانون و کلیسا زن را طبق قرارداد موظف به اطاعت از آن می کند دلواپس می شوم و ترس وجودم را فرا می گیرد. محبت و صمیمیت را نمی توان با زور در مردم به وجود آورد.»• «به اعتقاد من، عصر ما تنها شایستهٔ یک لقب و نام است: «عصر فحشا». مردم ما به تدریج خود را به فرهنگ فاحشه ها عادت می دهند.»• «وقتی آدم های پولدار چیزی به کسی هدیه می کنند، همیشه یک جایش می لنگد.»• «آدم های پولدار خیلی بیشتر از آدم های فقیر هدیه (خیرات) می گیرند.»• «یک وسیلهٔ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلهٔ درمان قطعی و همیشگی می تواند وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِی خوارگی بیُفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند.»


کلمات دیگر: