کلمه جو
صفحه اصلی

لودویگ ویتگنشتاین

دانشنامه عمومی

لودویگ یوزف یوهان ویتگنشتاین (به آلمانی: Ludwig Josef Johann Wittgenstein)‏ (آلمانی: [ˈluːtvɪç ˈvɪtgənˌʃtaɪn]؛ لوتویش ویتگن اشتاین) (زادهٔ ۲۶ آوریل ۱۸۸۹ در وین، اتریش – درگذشتهٔ ۲۹ آوریل ۱۹۵۱ در کمبریج، انگلستان) فیلسوف نامدار اتریشی قرن بیستم بود که باب های زیادی را در فلسفهٔ ریاضی، فلسفهٔ زبان، و فلسفهٔ ذهن گشود. از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۷، ویتگنشتاین در دانشگاه کمبریج تدریس کرد. بسیاری او را بزرگ ترین فیلسوف قرن بیستم می دانند.گوتلوب فرگه، سورن کی یرکگور، برتراند راسل، آرتور شوپنهاور، ویلیام جیمز، باروخ اسپینوزا، آدولف لوس، فئودور داستایوفسکی، لئو تولستوی، اسوالد اشپنگلر، فرانک رمزی، جرج ادوارد مور، اتو واینینگر، لودویگ بولتسمان، ل.ا.ی. براوئر، هرمان فون هلمهولتز، قدیس آگوستین، جرج کریستف لیختنبرگ، کارل کراوس
فلسفه ویتگنشتاین، پژواکی از تحولات زبانی است که از اواخر سده نوزدهم، پدیدار گشت. زبان در این دوره، نخست، تبدیل به موضوعی فلسفی شد و سپس با رویکرد تألیفی، ظهور کرد که امروزه از آن، به فلسفه زبان، تعبیر می کنیم. در فلسفه ویتگنشتاین هر دو کارکرد زبان شکل می گیرد. او در رساله منطقی- فلسفی که به سال ۱۹۲۱ انتشار داد، از «نظریه تصویری زبان» سخن می گوید اما در دوره فترت که فلسفه را رها کرد، به نظریه دوم می اندیشید و با بازگشت به فلسفه، پژوهش های فلسفی را تدوین کرد که دو سال پس از درگذشت وی به سال ۱۹۵۳ منتشر گردید.
ویتگنشتاین تنها فیلسوفی است که تمامی آرا و آثار وی بر محور زبان استوار است. او معتقد است که تمام فلسفه نقادی زبان است. در هر دو دوره مقصد و غرض وی فهم ساختار و حدود زبان استوار است وی در دوره نخست معتقد است که ساختار واقعیت، ساختار زبان را تعیین می کند و زبان نمی تواند جهان و واقعیت را برتاباند. این نظریه آن چنان ژرف صورت بندی و معماری شده بود که برتراند راسل را نیز به وجد آورده بود. ویتگنشتاین در مرحله دوم تأمل فلسفی خود، رهیافت نخست را مورد انتقاد، طرد قرار داده و نظریه «زبان، بنیاد جهان» را طرح کرد و از زبان به مثابه دانش و ابزار فاهمه و نه صرف ابزار و میانجی سخن گفت.
ویتگنشتاین معتقد بود که زبان ذاتاً دارای سرشت تصویری است و ساختار عالم، ساختار آن را تعیین می کند. فلسفه را نیز فعالیتی نقادی می داند که وظیفه آن روشن ساختن اندیشه هاست. اما در دوره متاخر از این عقیده صرف نظر کرد و اعتقاد داشت که زبان همچون ابزار است و برای فهم معنای زبان بایستی به کاربرد آن در زندگی مردم توجه کنیم. در این دوره او قایل بود که ساختار زبان ما بیانگر نحوه اندیشه ما در خصوص عالم واقعی است و فلسفه در نظر او نوعی درمانگری است و فیلسوف کسی است که بیماری های فهم انسان را علاج می کند.

نقل قول ها

لودویگ ویتگنشتاین، (به آلمانی: Ludwig Josef Johann Wittgenstein) (زادهٔ ۲۶ آوریل ۱۸۸۹ در وین، اتریش – درگذشتهٔ ۲۹ آوریل ۱۹۵۱ در کمبریج، انگلستان) فیلسوف نامدار اتریشی قرن بیستم بود که باب های زیادی را در فلسفهٔ ریاضی، فلسفهٔ زبان، و فلسفهٔ ذهن گشود.
• «تنها بگذار طبیعت سخن بگوید و فرای طبیعت تنها یک امر برتر برشناس، ولی نه آنی را که دیگران هم می توانند بیندیشند.»• «دین می گوید: «این کار را بکن! اینطور فکر کن! و قادر به مستدل ساختن آن نیست و اگر هم در این کار بکوشد، ایجاد دافعه خواهد کرد، زیرا به ازای هر دلیلی که پیش می نهد. ضد دلیلی منطقی و قانع کننده وجود دارد، متقاعد کننده گفتن این است که: اینطور فکر کن! هر چقدر هم عجیب به نظر برسد.» ص ۶۵• «هیچ چیز به اندازهٔ خود را فریب ندادن دشوار نیست.» ص ۷۴• «می توان گفت: نبوغ شجاعت موجود در استعداد است.» ص ۸۰• «در پی آن باش که دوست داشته شوی و نه آن که ستوده شوی.» ص ۸۰• «نه الگوهای دیگران، بلکه بگذار طبیعت راهبر تو باشد» ص ۸۶• «نبوغ چیزی است که موجب می شود استعداد استاد را از یاد ببریم.» ص ۹۰• «نبوغ چیزی است که موجب می شود مهارت را از یاد ببریم.» ص ۹۰• «تنها جایی که نبوغ ضعیف است می توان استعداد را دید.» ص ۹۱• «فیلسوف کسی است که باید در درونش، بسیاری بیماریهای فهم را درمان کند پیش از آنکه بتواند به انگاره های فهم سالم بشری برسد.» ص ۹۱• «انقلابی کسی خواهد بود که بتواند خودش را منقلب کند.» ص ۹۲• «آنچه پوسیده است باید در همان حال پوسیدگی رها شود.» ص ۹۳• «آدمها مادامی دینی اند که خود را نه چندان ناکامل بلکه بیمار پندارند.» ص ۹۴• «باور داشتن یعنی در سیطرهٔ یک اقتدار قرار گرفتن. اگر خود را زیر سیطره اش قرار داده باشی، لاجرم نمی توانی بی آن که در برابرش شوریده باشی، به پرسش اش بگیری و از نو، باور پذیرش بیآبی.» ص ۹۴• «بزرگی یا کوچکی یک اثر بسته به جایی است که آفریننده اش ایستاده است.» ص ۱۰۱• «وقتی تاب آوردن زندگی دشوارمی شود، آدم به دگرگونی وضع می اندیشد ولی مهم ترین و موثرترین دگرگونی، یعنی دگرگونی در دیدگاه خودمان، به ندرت به فکرمان می رسد و به سختی می توانیم تصمیم به این کار بگیریم.» ص ۱۰۷• «ذوق تنظیم می کند، زادن کار او نیست. ذوق پذیرفتنی می کند.» ص ۱۱۹• «شهرت طلبی و بلند پروازی مرگ اندیشه است.» ص ۱۵۰• «جهان، جهانِ من است: در حقیقت این اعلانیه هست که حدود زبان (شامل زبانی که من به تنهایی می فهمم) یعنی حدود جهان من.» -> از کتاب «تراکتاتوس»
• «سوژه به جهان تعلق ندارد، بلکه یک حد جهان است.» -> از کتاب «تراکتاتوس»
• «در واقع، چیزهایی هست که نمی توان با واژگان بیانشان کرد. آن ها خود را آشکار می سازند. آن ها رازورزانه اند.» -> از کتاب «تراکتاتوس»
• «امروزه مردم فکر می کنند که دانشمندان هستند تا آموزششان دهند، و شاعران و موسیقی دانان و … هستند تا شادشان کنند. این ایده که این ها چیزی دارند که به ایشان یاد دهند، به ذهنشان خطور نمی کند.»• «من نمی دانم چرا ما اینجا هستیم، اما بخوبی مطئنم که در فرمانبرداری از لذتهایمان نیست.»• «هرچه قدر بیشتر بدانی، دروغ گفتن آسان تر می شود.»• «به آنها بگو زندگی فوق العاده ای داشتم»آخرین کلام در بستر مرگ/ ۲۹ آوریل ۱۹۵۱• «او آدمی بود که هنگام اندیشیدن دربارهٔ منطق، بعید بود هرگز متوجه موضوعات ناچیزی مثل خمپاره ها شود.»از برتراند راسل


کلمات دیگر: