کلمه جو
صفحه اصلی

ونسان ون گوگ

دانشنامه عمومی

وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh) (زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۱۸۹۰) یک نقاش پسادریافتگر هلندی بود، که کارش تأثیر گسترده ای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرتره ها، خودنگاره ها، مناظر، طبیعت بی جان، سروها، مزارع گندم و گل های آفتاب گردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دههٔ دوم زندگی اش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناخته شده اش را در دو سال آخر زندگی اش تکمیل کرد. وی در یک دهه بیش از۲٬۱۰۰ کار هنری تولید کرد که شامل ۸۶۰ نقاشی رنگ روغن و بیش از ۱٬۳۰۰ نقاشی با آب رنگ، طراحی و چاپ می شود.
حدود ساعت یازده وبیست دقیقهٔ شب ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸، ونسان ون گوگ گوشش را که در خانه اش (خانهٔ زرد) بریده بود به دختری به نام «راشل» هدیه داد.
ون گوگ در خانواده ای سطح متوسط به بالا به دنیا آمد و جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری گذراند. او بعد از تدریس در آیل ورث و رامس گیت انگلستان به لاهه، لندن و پاریس مسافرت کرد. او در جوانی عمیقاً مذهبی بود و آرزو داشت کشیش شود. از ۱۸۷۹ به عنوان مُبلغ مسیحی در میان کارگران زغال سنگ در بلژیک فعالیت کرد و در آنجا شروع به کشیدن طرح هایی از مردم محلی نمود. در ۱۸۸۵ سیب زمینی خورها را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته می شود کشید. در مارس ۱۸۸۶ به پاریس رفته و با دریافتگری فرانسوی آشنا شد. بعدها به جنوب فرانسه رفته و تحت تأثیر نور آفتاب شدید آنجا قرار گرفت.
هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی به سر می برد و در تمام طول عمر خود تنها یک تابلو، یعنی تاکستان سرخ را فروخت، اما اکنون به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نقاشان قرن نوزدهم در جهان شناخته می شود.
ون گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقهٔ کارگر مانند تابلوی سیب زمینی خورها، کافه های شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گل های آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانیاختلال دو قطبی و فشار روحی رنج می برد.

نقل قول ها

وَنسان ویلِم ون گوگ (زاده ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشته ۲۹ژوئیه ۱۸۹۰) نقاش نامدار هلندی بود.
• «عشق چیزی جاودانی ست، ظاهر آن ممکن است تغییر کند، اما جوهرهٔ آن نه.»• «اگر یکدفعه نیروهای پنهان شده احساس همدردی و عشق در درونمان بیدار شوند، چه چیزی می توانیم بگوییم؟»• «هر چه بیشتر می اندیشم بیشتر حس می کنم که واقعاً هیچ چیزی هنرمندانه تر از عشق به مردم نیست.»• «قبل از اینکه شروع به کاری کنم، آن کار قبلاً در ذهن من شکل گرفته. تلاش های اولیه یقیناً غیرقابل تحمل هستند. به همین خاطر است که می خواهم بدانید اگر در آنچه که من انجام می دهم، چیز با ارزشی می بینید تصادفی نبوده بلکه به خاطر هدف و جهت واقعی است.»• «من در رؤیا می بینم نقاشی ام را و سپس نقاشی می کنم رویایم را.»• «تصویر خوب معادل کردار خوب است.»• «من برای انجام کاری خوب و مناسب هستم! حیات من بی دلیل نبوده است! می دانم که می توانم شخص کاملاً متفاوتی بشوم! چطور می توانم از توانایی ام استفاده کنم، چطور می توانم مفید باشم.»• «امکان دارد همه چیز بعد از آنکه بد به نظر می رسد بهتر شود. من روی این مسئله حساب نمی کنم، شاید هرگز این اتفاق نیافتد. اما اگر اوضاع رو به بهبودی برود. باید آن را یک دست آورد بدانم، باید شادی کنم.»• «فکر می کنم همه چیز واقعاً خوب و زیبا است، منشا زیبایی درونی، اخلاقی، روحی و والای انسانها و کارهایشان خدا است؛ و هر آنچه که در انسانها و کارهایشان بد و زشت است خدایی نیست و خداوند آن را تصدیق نمی کند.• «نمی دانم چرا مردم امپرسیونیسم را غیر صادقانه می دانند، درست برعکس است.»نامه به برادرش تئو


کلمات دیگر: