کلمه جو
صفحه اصلی

لیلا حاتمی

دانشنامه عمومی

لیلا حاتمی (زادهٔ ۹ مهر ۱۳۵۱ در تهران) هنرپیشه سینما و تلویزیون و مترجم اهل ایران است.
کاساوتیس، جان. ش‍ب اف‍ت‍ت‍اح. ت‍ه‍ران: ن‍ی، ۱۳۸۱. شابک ‎‎۹۶۴-۳۱۲-۶۳۹-۰
ک‍ان وای‍ل‍ر، دان‍ی‍ل. ش‍ش گ‍ف‍ت و گ‍و ب‍ا پ‍ی‍ک‍اس‍و، گ‍ف‍ت و گ‍و ب‍ا پ‍ی‍ک‍اس‍و درب‍ارهٔ ت‍اب‍ل‍وی زن‍ان ال‍ج‍زی‍ره. ت‍ه‍ران: دی‍گ‍ر، ۱۳۸۲. شابک ‎۹۶۴-۷۱۸۸-۳۳-۱
درایر، کارل تئودور. گ‍رت‍رود. ب‍ا وی‍رای‍ش و م‍ق‍ال‍ه ای از ب‍اب‍ک اح‍م‍دی. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر م‍رک‍ز، ۱۳۸۲. شابک ‎۹۶۴-۳۰۵-۶۹۸-۸
لیلا حاتمی در نهم مهر ۱۳۵۱ به دنیا آمد. پدرش علی حاتمی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، و مادرش زری خوشکام، هنرپیشه سینما بود. او در رشتهٔ ریاضی فیزیک در تهران دیپلم گرفت. در مؤسسه پلی تکنیک فدرال لوزان در رشتهٔ مهندسی برق شروع به تحصیل کرد. تحصیل در این رشته را پس از دو سال نیمه کاره رها کرد و به دانشگاه لوزان، سوئیس رفت و آن جا ادبیات فرانسه خواند. به علت بیماری پدرش در ۱۳۷۵ تحصیل را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت.
در سال ۱۳۷۷ با علی مصفا از هنرپیشه های سرشناس و تراز اول سینمای ایران ازدواج کرد. او در گفتگویی که با ماهنامهٔ فیلم در شهریور ۱۳۹۰ انجام داد، احساسات عمیق شکل گرفته در حین ساخت فیلم لیلا پایه گذار شکل گیری پیوند این دو در زندگی واقعی شده است. از آن پس در تهران زندگی می کند. وی دارای دو فرزند به نام های مانی و عسل است.
در ۱۲ سالگی در نقش کودکیِ کمال الملک در فیلم کمال الملک اولین حضور سینمایی خود را تجربه کرد کارگردان این فیلم پدرش، علی حاتمی بود. در سال ۱۳۷۰ در فیلم دلشدگان که آن هم ساختهٔ پدرش بود ایفای نقش کرد.پس از آن در ۱۳۷۵ برای اولین بار در فیلمی که کارگردانش پدرش نبود (فیلم لیلا از داریوش مهرجویی) نقش یک زن نازا را ایفا کرد و برای آن دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.

نقل قول ها

لیلا حاتمی (۱ اکتبر ۱۹۷۲، تهران) بازیگر ایرانی است.
• «شهرت خوب است؛ ولی دلم نمی خواهد شهرت را آسان به دست بیاوریم. اصولاً کار سخت را دوست داریم.»• «اصولاً کلِّ سینما برایم جذاب و دوست داشتنی است، اما بازیگری را بر هر کار دیگری ترجیح می دهم.»• «برایم لذت بخش است، مثل این می ماند که چند بار بتوانید به شکل های مختلف زندگی کنید؛ مدتی اینطوری و چند روز آن طوری.»• «فکر می کنم که همه آدم ها از نظر درونی، شبیه من هستند و فقط ظاهرشان فرق می کند.»• «پیامد بدی ندارد!» ۱۱ نوامبر ۱۹۹۷/ ۲۰ آبان ۱۳۷۶؛ «مصاحبهٔ شاهین امین با او، » -> هفته نامهٔ مهر
• «نمی دانم بازیگری را از کجا یادگرفته ام ولی از وقتی که وجود خودم را تشخیص داده ام، می دانستم که این را بلدم. یعنی خودم متوجه نشده ام که چه طور یادگرفته ام.»• «به نظر من باور کردن یا باور نکردن یک شخصیت به نویسنده و کارگردان ربط دارد. مربوط به هنرپیشه نیست. باید منطقِ رفتار یک شخصیت درآمده باشد تا باورکرنی شود. بازیگر بهترین کاری که می تواند بکند این است که آن را خوب اجرا کند. یعنی تداوم شخصیت در یک فیلم بیشتر به نویسنده و کارگردان مربوط است تا بازیگر.» دسامبر ۱۹۹۷/ آذر ۱۳۷۶؛ «مصاحبهٔ فریدون صاحب الزمانی با او، ماهنامهٔ سینمایی » -> فیلم
• «اصولاً نسبت به بازیگر نقش مقابل به لحاظ نوع بازیگری حساسیت ندارم، بیشتر به موقعیت حرفه ای و اجتماعی ام فکر می کنم. به همین دلیل دوست دارم بازیگر نقش مقابلم به لحاظ اجتماعی، آدم باشخصیتی باشد.»• «شخص کارگردان مهم تر از همه آن چیزهایی است که یک فیلم را می سازد.»• «هیچی… خانه داری.»۱ فوریه ۱۹۹۹/ ۱۲ بهمن ۱۳۷۷؛ «گفت وگوی مجید صدقی با او، » -> همشهری
• «من خیلی از جایزه خوشم می آید، فرقی نمی کند آن جایزه چی باشد. دوست دارم جایزه بگیرم.»• «نقاشی کردن را خیلی دوست دارم. می دانید چرا؟ چون آدم خیلی خجالتی هستم. بعضی آدم ها عادت دارند حرف هایشان را برای خودشان یا دیگران یادداشت کنند. من نمی توانم این کار را بکنم. حتی از خودم هم بعد از خواندن آن ها خجالت می کشم… اما با نقاشی به زبان بی زبانی می توانم حرف هایی را یادداشت کنم.»• : «سیاه!» : بله… رنگ سیاه را خیلی دوست دارم. بالاتر از سیاهی رنگی نیست.»• «هیچ وقت به سیاست علاقه نداشته ام ولی در دورانی نیست به آن حساس شده بودم.»• «به چیزهای زیادی علاقه ندارم. سرم به کار خودم است.»• «وقتی آدم حقایق زندگی را قبول می کند، دامنهٔ خواسته هایش محدودتر می شود»• «اصولاً وقتی دروغ می گویم طوری رفتار می کنم که همه بفهمند دارم حقیقت را پنهان می کنم.»• «اگر احساسِ آدم عمق داشته باشد، نتیجتاً اثرش روی چهره معلوم می شود.»• «به کلمات خیلی اهمیت می دهم. اینکه اطرافیانم چه کلماتی را به کار می برند، برایم مهم است. خیلی مُلّا لغتی ام.»• «دوران بچگی هم مثل الان هپروتی بودم! همیشه بابام برایم بادبادک درست می کرد و آن را به هوا می فرستاد و من با دهان باز فقط نگاه می کردم و دنبالش می دویدم. هنوز هم همین طوری ام.»۶ نوامبر ۱۹۹۹/ ۱۵ آبان ۱۳۷۸؛ «گفت وگوی منصور ضابطیان با او، ، شمارهٔ ۱۳۷» -> مجلهٔ گزارش فیلم
• «من معتقدم که وقتی تصمیم می گیریم به اصولی پایبند باشیم باید آن را تمام و کمال بپذیریم و ابتکار نریزیم.»• «مسلماً ما در جزیرهٔ متروکه زندگی نمی کنیم… مجموعه رفتارمان مؤثر از همهٔ این هاست و خودمان مستقیماً به آن احتمالاً آگاه نیستیم.»۱ ژوئیه ۲۰۰۰/ ۱۱ تیر ۱۳۷۹؛ «گفت وگوی میترا لبافی با او، ، شمارهٔ ۱۷۵۷» -> مجلهٔ زن روز
• «آدم ها خیلی چیزها را به هم نمی گویند، نه چون می خواهند پنهان کاری کنند، چون دلیلی برای گفتنش نمی بینند.»۴ آوریل ۲۰۰۵/ ۱۵ فروردین ۱۳۸۴؛ «گفت وگوی صفی یزدانیان با او، » -> روزنامه شرق
• «حسِّ آدم تا چند روز در ذهنش می ماند. من وقتی غذای خوبی درست می کنم، تا روزها به این شاهکارم فکر می کنم و مرورش می کنم! به نظرم هر کس کارهایش به شکل تصویری در ذهنش ثبت می شود و باقی می ماند، مخصوصاً کارهایی که درباره شان فکر می کند و به خاطرشان اضطراب دارد. در نتیجه، موقع ادامه دادن آن کار کاملاً یادش هست که قبلاً چه طور انجامش می داده.» دسامبر ۲۰۱۱/ آذر ۱۳۹۰؛ «گفت وگوی صفی یزدانیان با او، ماهنامهٔ سینمایی ، شمارهٔ ۲۲» -> ۲۴


کلمات دیگر: