کلمه جو
صفحه اصلی

لوئی انتوان دو سن ژوست

دانشنامه عمومی

لوئی آنتوان دو سن ژوست. لوئی آنتوان لئون دو سن ژوست (به فرانسوی: Louis Antoine Léon de Saint-Just) (متولد ۲۵ اوت ۱۷۶۷–۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴) انقلابی، سیاست مدار فرانسوی در دوران انقلاب کبیر فرانسه و دوره مشهور به دوره ترور (وحشت) است.او جوان ترین عضو کنوانسیون (مجمع ملی فرانسه در دوران انقلاب کبیر) بود، عضو مونتانیاردها و از طرفداران اعدام لوئی شانزدهم آخرین پادشاه دودمان بوربون، گفته می شود سخنرانی وی در کنوانسیون در رأی مجمع به اعدام لوئی شانزدهم نقش مؤثری داشته است.پس از آن سن ژوست جزء هیئت پنج نفره ای شد که مسئول تنظیم قانون اساسی ۱۷۹۳ بودند.بعد از تنظیم و تصویب قانون سال ۹۳ وی به عضویت کمیته نجات خلقی درآمد.او دوست صمیمی ماکسیمیلیان روبسپیر رئیس کمیته نجات خلقی در دوران ترور بود و در تصمیم گیری های مهم و اعدام اشخاص مشهوری چون ژاک رنه ابر و ژرژ دانتون نقش بسزائی داشته است.وی به عنوان یکی از کمیسارهای کمیته نجات خلقی به ارتش راین پیوست. به همراه فیلیپ لوبا (یکی دیگر از نمایندگان کنوانسیون) به فعالیت پرداخت. برخی احیای ارتش را در جبهه از نتایج انضباط سختی که اعمال نمود می دانند.در ۱۹ فوریه ۱۷۹۴ به عنوان رئیس کنوانسیون انتخاب شد و احکام وانتوز را به تصویب رسانید. به موجب این احکام قرار بود اموال مهاجران اشرافی به نفع سان کلوت ها (پابرهنگان) (به فرانسوی: Sans-culottes) مصادره و بین ایشان توزیع گردد. با این حال به دلیل وخامت اوضاع این احکام هرگز اجرایی نشدند.بعد از مدتی سن ژوست به بلژیک اعزام شد تا بر ارتش شمال نظارت داشته باشد. در ۲۶ ژوئن ۱۷۹۴ نبرد فلوروس اتفاق افتاد و به پیروزی ارتش انقلابی فرانسه انجامید. این نبرد منجر به عقب نشینی نیروهای اتریشی گشت و نقطه عطفی در جنگ اتحادیه اول بحساب می آید.با پیروزی ارتش فرانسه عده زیادی ادامه ترور را غیرضروری دانستند.اصرار روبسپیر بر ادامه دوره ترور منجر به واقعه نهم ترمیدور (یکی از ماه های تقویم انقلاب فرانسه به معنی ماه گرم) شد.در جریان واقعه نهم ترمیدور کنوانسیون دستور دستگیری روبسپیر و هم رزمان اصلی وی (سن ژوست، کوتون، آگوستن روبسپیر و لوبا) را صادر نمود.حکم اعدام در ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴ در میدان انقلاب و با گیوتین اجرا شد. به هنگام مرگ حدوداً بیست و شش سال و یازده ماه داشت.سن ژوست به دلیل جوانی، تقوای سیاسی و بی اعتنایی اش به منافع مادی لقب «ملک مقرب انقلاب» (l'Archange de la Révolution) و به سبب پیگیری هایش در اجرای احکام ترور به «فرشته مرگ» (L'Archange de la Terreur) معروف شده بود.
خیابان هایی بنام «لویی آنتوان دو سن ژوست» در (Amiens), (Coulounieix-Chamiers)، (Évreux), (Liévin), (Saint-André de Sangonis) وجود دارد. هم چنین خیابان هایی بنام «لویی دو سن ژوست» در (Chaumontel), (Poitiers), (Vénissieux), (Villepinte). بنام «لویی سن ژوست» در (Achères), (Cabestany), (Châlons-en-Champagne), (Lorient), (Villerupt)، خیابان «آنتوان سن ژوست» در (Carvin)، خیابان «سن ژوست» در (Arcueil), (Brest), (Ivry-sur-Seine), (Harfleur), (La Courneuve), (La Plaine-Saint-Denis), (Le Havre), (Lille), (Montargis), (Montreuil), (Nanterre), (Nevers), (Noisy-le-Sec), (Reims), (Ris-Orangis), (Vaux-le-Pénil), (Decize).
میدان «لویی آنتوان دو سن ژوست» در (Camon) ناحیهٔ (Somme).
میدان «سن ژوست» در (Decize).
مدرسهٔ ابتدایی دولتی «سن ژوست» در (Decize)، منبع (www.ville-decize.fr).
لویی آنتوان لئون دو سن ژوست در روز ۲۵ آگوست سال ۱۷۶۷ میلادی در دسیزه (Decize) واقع در ایالت نیورنه (Nivernais)، در مرکز فرانسه، به دنیا آمد و در همان روز، در کلیسای روستا غسل تعمید داده شد. پدرخوانده اش ژان آنتوان رابینو، کشیش ورنوی (Verneuil) و مادرخوانده اش فرانسوا راوارد بود (این دو پدر بزرگ و مادربزرگ واقعی اش هم بودند) و تا هشت سالگی به پرستار سپرده شد. او فرزند ارشد لویی ژان دو سن ژوست دو ریشبورگ (۱۷۷۷–۱۷۱۶)، یک افسر سواره نظام فرانسوی بازنشسته، شوالیهٔ دارای مدال سن لویی، و ماری-آن روبینو (۱۷۹۱–۱۷۳۶)، دختر یک سر دفتردار رسمی که بیست سال از شوهرش جوان تر بود، به حساب می آمد. دو خواهر جوان تر داشت که در ۱۷۶۸ و ۱۷۶۹ به دنیا آمدند. خانواده اش بعدها به شمال رفت و در ۱۷۷۶ در روستای بلرنکور (Blérancourt)، در ایالت سابق پیکاردی، ساکن شد و خود را به عنوان یک خانوادهٔ نجیب زادهٔ روستانشین که از طریق اجارهٔ زمینش زندگی می کند تثبیت نمود (این خانه اکنون جزء موزه های انقلاب فرانسه است). یک سال بعد از جابجایی، پدر لویی مرد و مادرش را به همراه سه کودک تنها گذاشت. ماری-آن با سعی و تلاش برای تحصیل تنها پسرش پول ذخیره کرد و در ۱۷۷۹ لویی به (Collège Saint-Nicolas Oratorian Soissons)، که امروزه کالج سن ژوست (Collège Saint-Just) نامیده می شود، در سواسون فرستاده شد. (این دسته ای کاتولیک بود که در سال ۱۶۱۱ در پاریس توسط پیر دو برول ایجاد شد) بعد از شروعی دلگرم کننده، سن ژوست به عنوان یک آشوبگر شهرتی به دست آورد که با داستان های ناخوشایندی (که تقریباً به طور یقین جعلی هستند) تقویت می شد. داستان هایی در مورد این که چطور شورشی دانش آموزی را هدایت و رهبری نموده و سعی کرده تا مدرسه را به آتش بکشد. با این حال، در سال ۱۷۸۶ فارغ از تحصیل شد.اما از طبع نا آرام او کاسته نشد. به عنوان مردی جوان، سن ژوست "وحشی، خوش قیافه {و} عاصی" بود. ارتباطات خوبی داشت و مردمی بود، و علاقهٔ ویژه ای به زن جوانی از اهالی بلرنکور، ترز ژل، نشان می داد. او دختر یک سردفتردار ثروتمند دیگر، شخصیتی قدرتمند و مستبد در شهر بود؛ در حالی که سن ژوست هنوز جوانی شناخته نشده به حساب می آمد. گفته شده که او از ترز خواستگاری کرده و همچنین گفته شده که ترز خواهان این ازدواج بوده است. با وجود اینکه هیچ مدرک مسلمی در مورد رابطهٔ این دو وجود ندارد، اسناد اداری نشان می دهند که در ۲۵ ژوئیه ۱۷۶۸ ترز با امانوئل تورین، فرزند یکی از خانواده های برجستهٔ محلی ازدواج کرده است. سن ژوست در آن موقع خارج از شهر بود و از این واقعه خبر نداشت، و روایت متداول او را دل شکسته به تصویر می کشد. وضعیت حقیقی اش هر چه که بود، این امر مسلم است که چند هفته بعد از ازدواج ترز، او خانه را به طور ناگهانی، بدون هیچ خبری، به مقصد پاریس ترک کرد. با این حال یک جفت تپانچه و مقدار قابل توجهی از نقره آلات مادرش را جمع کرده و با خود برد. او به سن لویی (Hôtel Saint-Louis) رفت، که به خاطر تئاترها، کلوب ها و حمام هایش معروف بود. ایپولیت تن و برخی دیگر (ویل دورانت) می گویند که سرمایه اش را خرج فاحشه های پاریسی کرد. وقتی که مادرش از طریق پلیس او را توقیف نمود و به یک دارالتادیب (maison de correction) فرستاد ماجراجویی اش به پایان رسید. از سپتامبر ۱۷۸۶ تا مارس ۱۷۸۷ در آن جا ماند. سن ژوست متنبه شده و کوشید تا از نو شروع کند: به عنوان یک دانشجو در دانشکدهٔ حقوق رایم (faculté de droit de Reims) جایی که قبلاً ژاک پیر بریسو، ژرژ دانتون، ژرژ کوتون، پیر-لویی پریور دو لا مارن، آنتوان کوئنتین فوکیه دو تنویل و ژاک الکسی ثوریو در آن درس خوانده بودند، نام نویسی کرد. در دوران تحصیل علاوه بر مطالعهٔ "جمهور" اثر افلاطون، مشخصاً زندگانی لیکورگوس، قانونگذار اسپارتی و تواریخ پلوتارک را مطالعه کرد. علاوه بر متفکران و شاعران یونانی و رومی، از اندیشه های روز حقوقی شارل دو مونتسکیو و ژان-ژاک روسو باخبر بود و در سخنرانی های آتی اش به آن ها ارجاع می داد. اما بعد از یک سال، از مدرسهٔ حقوق کنار کشید و بی پول و بدون هیچ دورنمای شغلی به خانهٔ مادرش در بلرنکور برگشت.
از سنی اندک سن ژوست شیفتگی خاصی نسبت به ادبیات نشان داده بود، و در طول مدت اقامتش در دارالتادیب از وقتش برای سرودن شعری طولانی استفاده کرد. در نهایت این اثر بیش از دو سال بعد، در ماه مه ۱۷۸۹ درست در اوایل شروع انقلاب، به صورت بی نام منتشر شد. در نتیجه سن ژوست بیست و یک ساله با ارگن، شعری در بیست بند (در صفحهٔ عنوان این اثر به واتیکان تقدیم شده است و به همین دلیل گاهی با عنوان (Organt au Vatican) شناخته می شود) تأثیر خودش را به آشوب اجتماعی زمانه منتقل کرد. شعر مذکور فانتزی حماسی قرون وسطایی است و جستجوی آنتوان ارگن جوان را روایت می کند. ارگن فضایل انسان بدوی را می ستاید، بی بند و باری و استقلالش را تحسین می کند؛ در حالی که تمام مشکلات حال حاضر را نتیجهٔ نابرابری در ثروت و قدرت می داند. این اثر به تقلید از آریوستو نوشته شده بود، اعلانی نابالغ که از افراطی گری سیاسی خود سن ژوست در آینده خبر می داد. همچنین این اثر که با هجوی بی رحمانه و رویدادهای شهوت انگیز مفتضح پر شده بود؛ حمله ای بی تردید بر رژیم سلطنتی، نجبا، و کلیسا بود.در نظر معاصران، ارگن نوعی شهوترانی نوظهور بود و به سرعت ممنوع گشت. با وجود ممنوعیت ارگن، مأموران سانسور که سعی کردند تا آن را مصادره نمایند؛ فهمیدند که چند نسخه رونوشت در جاهای مختلف موجود هستند. شعر مذکور به خوبی به فروش نرفت و معلوم شد که ضرری مالی برای مؤلف شده است. سلیقهٔ عموم برای ادبیات در ابتدای انقلاب تغییر کرده بود و سن ژوست هم همراه با آن تغییر کرد. وی نوشته های آتی خود را وقف مقالاتی زینت نیافته در باب تئوری سیاسی و اجتماعی نمود. نام دومین تلاش ادبی سن ژوست (Arlequin Diogène) بود که نمایشنامه ای تک پرده ای و شبانی (pastoral) است. بخش جالب این نمایش عبارتی است که شاید بازتابی از نظر سن ژوست راجع به عشق باشد:
«عشق هیچ چیزی جز آرزویی عبث نیست، قلبی بزرگ که هیچ معنایی ندارد.»

نقل قول ها

لوئی آنتوان دو سن ژوست. لوئی آنتوان لئون دو سن ژوست (به فرانسوی: Louis Antoine de Saint-Just)‏ (زاده ۲۵ اوت ۱۷۶۷ - اعدام در ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴)انقلابی، سیاستمدار فرانسوی در دوران انقلاب کبیر فرانسه و دوره مشهور به دوره ترور (وحشت) می باشد. او جوانترین عضو کنوانسیون (مجمع عمومی انقلابیون فرانسه) بود و از طرفداران اعدام لوئی شانزدهم آخرین پادشاه سلسله بوربون ها؛ گفته می شود سخنرانی وی در کنوانسیون در رای به اعدام لوئی شانزدهم نقش مؤثری داشته است. او در ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴ در منظر عمومی و با گیوتین اعدام شد.سن ژوست به دلیل جوانی، تقوای سیاسی و بی اعتنایی اش به منافع مادی لقب «ملک مقرب انقلاب» و به سبب پیگیری هایش در اجرای احکام ترور به «فرشته مرگ» معروف شده بود.
• اگر روزی برسد و راضی شوم که نمی توانم به مردم فرانسه قوانینی متین و محکم و منطقی بدهم که در برابر استبداد و ستم انعطاف ناپذیر باشد، در آن روز با دشنه به زندگی خود خاتمه خواهم داد.برگرفته از کتاب تاریخ تمدن (عصر ناپلئون: کتاب اول انقلاب فرانسه ۱۷۸۹–۱۷۹۹) اثر ویل و آریل دورانت• قوانین مفصل از مصائب جامعه است.برگرفته از کتاب تاریخ تمدن (عصر ناپلئون: کتاب اول انقلاب فرانسه ۱۷۸۹–۱۷۹۹) اثر ویل و آریل دورانت• شما، که قوانین را برمی سازید؛ فضایل و رذایلِ مردم نتیجه کارتان خواهد بود.پائیز ۱۷۹۲• زمانی که مردمی، که آزاد گشته اند، قوانین عاقلانه ای برپا دارند؛ انقلابشان کامل شده است.پائیز ۱۷۹۲• صلح و رونق اقتصادی، فضیلت عمومی، پیروزی؛ همه چیز {در حیطه یِ} قدرتِ حیاتیِ قوانین است. خارج از {این محدوده}، همه چیز سترون و مرده است.پائیز ۱۷۹۲• هر فرمان سیاسی که بر پایهٔ طبیعت قرار نگرفته باشد؛ نادرست است.پائیز ۱۷۹۲• کسی نمی تواند معصومانه حکومت کند؛ دیوانگی انجام چنین کاری آشکار است. هر پادشاهی یک شورشی و غاصب است.قضاوت در مورد لویی شانزدهم (سخنرانی نخست)، سخنرانی در مجمع ملّی (۱۳ نوامبر ۱۷۹۲)،• زمان آن رسیده که برای خوشبختی مردم تلاش کنیم. قانونگذارانی که می خواهند نور و نظم را به درون این جهان بیاورند؛ باید این جریان را با گامهایی بی شفقت، بی باک و خلل ناپذیر همچون خورشید دنبال نمایند.سخنرانی در مجمع ملّی (۲۷ دسامبر ۱۷۹۲)،• هیچ کسی بدون شور و شوق انقلاب برپا نمی کند.ژانویه ۱۷۹۳،• از خوشبختی سخن گفتیم. آن که به شما ارائه نموده ایم؛ خوشبختی پرسپولیس نیست. خوشبختی اسپارت یا آتن در بهترین دوران ایشان است، خوشبختی فضیلت و {همان} آسودگی و اعتدال است، آن نوع خوشبختی که از بهره گیری از امور ضروری بدون زوائد و اِسراف کاری نشأت می گیرد، تجمّلِ {مالکیتِ} کلبه ای کوچک و کشتزاری که به واسطهٔ دستهای خودتان بارور گشته است. یک گاری، سقفی کاه گلی که پناهی برای حفاظت از شبنم و باران فراهم می کند، خانواده ای که از حرص و طمع دزد در امان است - این چُنین خوشبختی!گزارش در مجمع ملّی (مارس 1793)• یک نفر مرد نیک در دولت پیدا نکرده ام؛ نیکی را فقط در میان مردم یافته ام.بهنگام تقبیح شارل فرانسوا دوموریه، وزیر جنگ، بعنوان یک خائن (مارس ۱۷۹۳)،• همیشه این گونه به نظرم رسیده که نظم اجتماعی در خود طبیعت امور تلویحاً حاضر است و چیزی بیش از مراقبت برای تنظیم عناصر مختلف از روح انسان نمی طلبد؛ که در نتیجهٔ آن می توان بر مردم حکم راند، بی آنکه بنده، هرزه و یا قربانی گردند؛ که انسان برای صلح و آزادی زاده شده و تنها به سبب قوانینی خائنانه و سرکوبگرانه بینوا و بیرحم می شود و بنابراین براین باورم اگر به انسان قوانینی داده شود که با تلقینات طبیعت و قلبِ خودش هماهنگ باشد؛ از شوربختی و فساد دست برخواهد داشت.گفتار در باب قانون اساسی ارائه شده برای فرانسه، سخنرانی در مجمع ملّی (۲۴ آوریل ۱۷۹۳)،• اغلب هنرها معجزاتی آفریده اند؛ حال آنکه هنر کشورداری چیزی بجز هیولا به بارنیاورده است.گفتار در باب قانون اساسی ارائه شده برای فرانسه، سخنرانی در مجمع ملّی (۲۴ آوریل ۱۷۹۳)،• قانونگذار بر آینده فرمان می راند؛ ناتوانی هیچ سودی بحالش نخواهد داشت: بر اوست که آنچه نیکوست، بخواهد و جاودانه اش سازد؛ تا انسان را آنچُنان که می خواهد، بسازد: چون قوانین بر هیئت اجتماعی، که فی نفسه بیروح است، تأثیری دارد که می تواند فضیلت یا جنایت، رسوم متمدن یا وحشی گری تولید کند.گفتار در باب قانون اساسی ارائه شده برای فرانسه، سخنرانی در مجمع ملّی (۲۴ آوریل ۱۷۹۳)،• در شرایطی که جمهوری خود را با آنها مواجه می بیند؛ اِعمال قانون اساسی نمی تواند آغاز گردد؛ بدین سبب که خودش را نابود خواهد کرد... دولت موقتی فرانسه تا زمانی که صلح حاصل شود، انقلابی خواهد بود.۱۰ اکتبر ۱۷۹۳،• یک ملّت خود را تنها بر روی کُپّه ای از جنازه ها احیا می کند.سن ژوست در برابر اعضای کمیته نجات خلقی از میرابو نقل قول می کند. (۱۷ اکتبر ۱۷۹۳)،• شورش حق انحصاری مردم و شهروند است. هر بیگانه، هر انسان در جامهٔ مقامات دولتی، اگر آن را پیشنهاد دهد خارج از قانون قرار می گیرد و بایستی بعنوان غاصب حق حاکمیت، بعنوان کسی که مستعد تحریک مشکلات بمنظور انجام اَعمال پلید یا آراستن خودش می باشد، اعدام گردد. همیشه شورش هایی که تحت لوای استبداد رخ می دهند، مفید می باشند. آنهایی که در دولتی آزاد شعله ور می گردند، گاهی اوقات برای خودِ آزادی مضر می باشند؛ بخاطر اینکه طغیان، دلایل والا و نام مقدسش را غصب می کند. طغیان ها در دولت های آزاد زخمهای طویل و دردناکی برجای می نهند، که یک قرن تمام از آنها خون جاری است.نوشته هایی در باب موسسات جمهوری ۱۷۹۴،• انقلاب سرد شده است؛ تمام مبانی اش تضعیف شده اند؛ تنها کلاه های سرخی که دسیسه چینان بر سر می گذارند، باقی مانده. اِعمال ترور جنایت را بی قید ساخته، همانطوری که شرابهای قوی کاخ را بی قید می سازد.قطعهٔ سوم (۱۷۹۴) از نوشته هایی در باب موسسات جمهوری،• چیزی که خیر عمومی را تولید می کند، وقتی خیلی زود شروع می گردد؛ همیشه وحشتناک است یا نامأنوس بنظر می رسد... انقلاب وقتی که خوشبختی عمومی و آزادی را از طریق قوانین تکمیل نمود، بایستی متوقف گردد.قطعهٔ سوم (۱۷۹۴) از نوشته هایی در باب موسسات جمهوری،]• وقتی سیاستمداریِ بشر زنجیری به پاهای مردی آزاد می چسباند، وقتی کسی را با تحقیرِ طبیعت و حق شهروندی برده می سازد؛ عدالت ابدی انتهای دیگر همان زنجیر را به دور گردن مستبد می اندازد.قطعهٔ سوم (۱۷۹۴) از نوشته هایی در باب موسسات جمهوری،• مردم فرانسه خدای متعال و جاودانگی روح را به رسمیت می شناسند. اولین روز هر ماه بایستی به فناناپذیر اختصاص داده شود.قطعهٔ دهم (۱۷۹۴) از نوشته هایی در باب موسسات جمهوری،• در هر انقلاب به وجود یک دیکتاتور برای حفظ دولت از طریق اعمال زور یا سانسورهایی* برای حفظ آن از طریق فضیلت احتیاج است.قطعهٔ سیزدهم (۱۷۹۴) از نوشته هایی در باب موسسات جمهوری،• هموطنان! با کدام خیال باطل کسی می تواند خود را متقاعد سازد که شما سنگدل هستید؟ دادگاه انقلابی شما در طول یک سال، سیصد آدم رذل را بمرگ محکوم کرده است. آیا محکمهٔ تفتیش عقاید اسپانیا کاری بمراتب بدتر از آن انجام نداده است؟... آیا محکمهٔ جنایی انگلیسی ها در همان دوران هیچ شخصی را سلاخی نکرده است؟... در مورد پادشاهان اروپا چه فکر می کنید، آیا کسی در مورد دلسوزی نزد ایشان وراجی می کند؟ آه، به خودتان اجازه ندهید که رقیق القلب بشوید!سخنرانی در مجمع ملّی (۲۶ فوریه ۱۷۹۴)،• جسور باشید!- این عبارت تمام سیاستهای انقلاب ما را دربردارد.سخنرانی در مجمع ملّی (۲۶ فوریه ۱۷۹۴)• خوشبختی ایدهٔ جدیدی در اروپاست.در مورد اجرای احکامی علیه دشمنان انقلاب- سخنرانی در مجمع ملّی (۳ مارس ۱۷۹۴)،• بگذارید انقلابیون همچون رومیان باشند؛ نه تاتارها.سخنرانی در مجمع ملّی (۱۷ مارس ۱۷۹۴)،• هموطنان، از میان برداشتن احزاب کافی نیست؛ اکنون ضروریست زیانی که نسبت به کشور وارد آورده اند، تعمیر بشود.سخنرانی در مجمع ملّی (۱۵ آوریل ۱۷۹۴)،• کشتی انقلاب، تنها در دریایی که با تندآبهای خون سرخگون شده باشد، می تواند به بندر برسد.سخنرانی در مجمع ملّی• من به هیچ حزبی وابسته نیستم، من با تمامی آنها خواهم جنگید.گفتاری برای دفاع از روبسپیر، سخنرانی در مجمع ملّی (۲۷ ژوئیه ۱۷۹۴)،


کلمات دیگر: