کلمه جو
صفحه اصلی

حبانه

لغت نامه دهخدا

( حبانة ) حبانة. [ ح َب ْ با ن َ ] ( اِخ ) بنت سمیطبن کلیب بن سلحب الاکبر. ابن حبیب از کتاب هشام بن کلبی درباب نسب حضرموت از او نام برده. رجوع به سمعانی ص 152 ب شود.

حبانة. [ ح َب ْ با ن َ ] (اِخ ) بنت سمیطبن کلیب بن سلحب الاکبر. ابن حبیب از کتاب هشام بن کلبی درباب نسب حضرموت از او نام برده . رجوع به سمعانی ص 152 ب شود.


پیشنهاد کاربران

حُبانِه همان کوزه سفالی است که در زبان محلی افراد خطه جنوب به نام حبانه خوانده می شود

در خوزستان کوزه ایست سفالی، مدور ، گود با دهانه گشاد و درپوش که آب را خنک نگه می دارد. موقع استفاده درپوش را برداشته و با لیوان یا پیاله از درون آن آب برمیدارند و می نوشند.


کلمات دیگر: