کلمه جو
صفحه اصلی

حنظله بادغیسی

لغت نامه دهخدا

حنظله بادغیسی. [ ح َ ظَ ل َ ی ِ ] ( اِخ ) از حکیمان و شاعران است. مجمع الفصحاء آرد: وی از متقدمین حکماء و متکلمین و صاحب ابیات متین است. ظهورش در روزگار آل لیث صفار بود و در عهد آل طاهر شعر فارسی ظاهر نمود. اگرچه آل طاهر معتقد بشعر فارسی نبوده اند و در آنوقت هیچکس صاحب این طرز زیبا نشده حکیم بنای گفتن شعر فارسی گذاشته و در این فن لوای مسلمیت برافراشته و بر همه مقدم بود مگر بر ابوالعباس مروی. ظهور وی در مائه ثانیه از هجرت بود. معاصرین وی محمود وراق و فیروز مشرقی بوده اند. وفاتش در سنه 219 هَ. ق. بوده است. او راست :
یارم سپند گرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم تا نرسد مرو را گزند
او را سپند و مجمر ناید همی بکار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند.
مهتری گر بکام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی.
( مجمع الفصحا ج 1 ص 199 ).
و رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 2 شود.

دانشنامه عمومی

حنظله بادغیسی، شاعر فارسی زبان قرن سوم هجری قمری و از نخستین شاعران و گویندگان زبان پارسی است که در عهد طاهریان می زیسته است. نظامی عروضی از قول احمد بن عبدالله خجستانی «دیوان» شعری به وی نسبت می دهد. از اشعار وی تنها پنج بیت شامل یک قطعه دو بیتی و یک مفرد به دست آمده است.در مجمع الفصحا آمده است که وفات حنظله در سال ۲۱۹ هجری قمری بوده است.
پیشگامان شعر فارسی
شاعران پارسی گو
بادغیس
شعری از حنظله بادغیسی به روایت از کتاب چهار مقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی:.mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
احمد بن عبدالله خجستانی را پرسیدند تو مردی خربنده بودی، به امارت خراسان چون رسیدی؟ گفت: روزی دیوان حنظله بادغیسی همی خواندم بدین دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است

دانشنامه آزاد فارسی

حَنْظَلۀ بادْغیسی ( ـ۲۱۹/۲۲۰ق)
شاعر ایرانی. از نخستین شاعران زبان فارسی است. در روزگار فرمانروایی طاهریان در خراسان می زیست. از سروده های او تاکنون پنج بیت باقی است که در انتساب آن ها نیز به او تردید است. معروف است که دو بیت حنظله آتش بلندپروازی احمدبن عبدالله خجستانی را، که مردی خربنده (به اصطلاح امروز خرکچی) بود، تیز کرد و او را تا امارت برکشید.


کلمات دیگر: