کلمه جو
صفحه اصلی

دست کن

فرهنگ فارسی

دست کننده . کننده دست

لغت نامه دهخدا

دست کن. [ دَ ک َ ] ( نف مرکب ) دست کننده. کننده دست. || ( اِ مرکب ) حنائی را گویند که بعد از رنگ دادن از دست کنند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || آب که با آن دست شسته باشند :
به ناخن طاس آبی از ته گرد
چو آب دست کن باید برآورد.
شفیع اثر.

دانشنامه عمومی

دستکن، روستایی از توابع بخش کوهپایه شهرستان اصفهان در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان تودشک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.


کلمات دیگر: