کلمه جو
صفحه اصلی

شه کردن

فرهنگ فارسی

این کلمه در شعر زیر از مسعود سعد سلمان آمده است بمعنی کیش کردن و گفتن شه یا شه شه کردن بشاه او مرا اندر دشمن سپرد نکودید خود را ابله نبود که او آب و باد مرا در جهان همه ساله جز خاک و جز که نبود موجه شمرد او حدیث مرا با یزید که هرگز موجه نبود

لغت نامه دهخدا

شه کردن. [ ش َه ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) این ترکیب در شعر زیر از مسعودسعد آمده است به معنی کیش کردن و گفتن «شه » یا «شه شه » :
بشاه او مرا دشمن اندرسپرد
نکو دید خود را و ابله نبود
که او آب و باد مرادر جهان
همه ساله جز خاک و جز کَه نبود
موجه شمرد او حدیث مرا
به ایزد که هرگز موجه نبود
چو شطرنج بازان وغائی نکرد
مرا گفت هین شه کن و شه نبود.
؟


کلمات دیگر: