شیرین لب که لبی چون شهد دارد
شهد لب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شهدلب. [ ش َ ل َ ] ( ص مرکب ) شیرین لب. که لبی چون شهد دارد :
در هند تیره بختی و واژونه است کار
زان شهدلب همیشه دلم تلخ کام شد.
در هند تیره بختی و واژونه است کار
زان شهدلب همیشه دلم تلخ کام شد.
ابوطالب کلیم.
کلمات دیگر: