<p><span class=""hl"">شهبر.</span> [ ش َ ب َ ] (اِخ ) عصام بن شهبر. دربان نعمان بن منذر است . (منتهی الارب ).<br></p>

شهبر. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) عصام بن شهبر. دربان نعمان بن منذر است . (منتهی الارب ).

لغت نامه دهخدا

<p><span class=""hl"">شهبر.</span> [ ش َ ب َ ] (ع ص ) رجل شهبر؛ مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال . || سطبر و بزرگ سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).<br></p>

شهبر. [ ش َ ب َ ] (ع ص ) رجل شهبر؛ مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال . || سطبر و بزرگ سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).

<div class="boxBd">شهبر. [ ش َ ب َ ] ( ع ص ) رجل شهبر؛ مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال. || سطبر و بزرگ سر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).<br><hr>شهبر. [ ش َ ب َ ] ( اِخ ) عصام بن شهبر. دربان نعمان بن منذر است. ( منتهی الارب ).</div>

شهبر. [ ش َ ب َ ] ( ع ص ) رجل شهبر؛ مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال. || سطبر و بزرگ سر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شهبر. [ ش َ ب َ ] ( اِخ ) عصام بن شهبر. دربان نعمان بن منذر است. ( منتهی الارب ).

شهبر

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا