کلمه جو
صفحه اصلی

دستنبوی

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گلولهای مرکب از عطریات که آنرا بر دست گیرند و گاه گاه بو کنند شمامه . ۲ - هر میوه خوشبو . ۳ - گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوهای کوچک و گرد و خوشبو و زرد رنگ شبیه به گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد شمام درداب .
دست انبوی . دسنتبویه . گلوله ای که از اقسام عطریات سازند و پیوسته در دست گیرند آنچه از لخلخه و خوشبوی که آن را به دست توان گرفت .

لغت نامه دهخدا

دستنبوی. [ دَ تَم ْ ] ( اِ مرکب ) دست انبوی. دستنبویه. دستنبو. شمام. شمامه. گلوله ای که از اقسام عطریات سازند و پیوسته در دست گیرند. آنچه از لخلخه و خوشبوی که آن را به دست توان گرفت. ( برهان ). دستبوی. ( معارف بهاء ولد ص 127 ). رجوع به دستنبو و دست انبوی شود. || هر میوه که بجهت بوئیدن به دست گیرند عموماً و نباتی باشد گرد و کوچک و الوان شبیه به خربزه خصوصاً. ( برهان ).


کلمات دیگر: