کلمه جو
صفحه اصلی

براین هلد

دانشنامه عمومی

براین هلد، برونهیلد (به انگلیسی: Brünhild, Brünnhilde, Brynhild) یک باکره سپر زیبا و قدرتمند و یکی از والکیری ها در اساطیر ژرمن ها که قهرمان حماسه هایی همچون ادای شاعرانه، شخصیت اصلی ولسونگا ساگا و به ویژه سرود نیبلونگ ها است که در آن نقش یک شاهدخت ایسلندی را دارد. همچنین او تحت عنوان برونهیلد در سرود آلمانی نیبلونگ ها، و اپراهای ریشارد واگنر، با نام حلقه نیبلونگ حضور دارد. او فرزند پادشاه اسکاندیناوی «بودی»، و خواهر آتلی، بکهیلد و احتمالاً اودران بود. براین هلد همچنین دختر خواندهٔ یکی از قهرمانان افسانه ای ژرمنی به نام هاما یا هیمیر به شمار می رود. در ادای شاعرانه گفته شده، او یکی از هشت خواهر است، اما آیا این مسئله اشاره به والکیری هایی بوده که در خدمت اودین بودند یا اینکه او واقعاً دارای هفت خواهر دیگر است به طور دقیق مشخص نشده است.
در افسانه های ایسلندی او یکی از والکیری ها و جنگجویی بود که به سرکردهٔ ایزدان اساطیر اسکاندیناوی اودین خدمت می نمود. به او دستور داده بودند تا برای مبارزهٔ بین دو پادشاه به نام های جالم گونار و آگنار تصمیم گیری کند. او که می دانست اودین پادشاه پیر یعنی جالم گونار، را ترجیح می دهد، با این حال نبرد را به نفع آگنار تصمیم گرفت. به دلیل نافرمانی از دستورها، اودین برونهیلد را به قلعه ای در دوردست ها در بالای کوه هندفل برده و با فروبردن در خوابی ابدی در میان دیواری که با حلقه های آتش احاطه شده بود مجازات کرد. برونهیلد تا زمانی که قهرمانی شجاع از راه رسد و او را نجات دهد باید به همان حال باقی می ماند.
زیگورد دلاور، از شعله های آتش گذشت و در این منزلگاه با شخصی مواجه شد که زره پوشیده و بخوابی عمیق فرو رفته است. زیگورد زره او را از هم درید، زیرا شمشیرش فلز را همچون پارچه از هم می درید و مشاهده کرد که او یک زن است. زیگورد با دیدن برونهیلد خفته، شیفتهٔ او گشت و با یک بوسه او را از خواب ابدی بیدار کرد. پس از این ماجرا آن ها با یکدیگر نامزد شدند و سوگند وفاداری متقابل یاد کردند و زیگورد به او حلقه ای جادویی به نام «اندوارانات» داد. برونهیلد غافل از نفرین حلقه آن را با کمال میل قبول کرد. اما زیگورد برای انجام مأموریت های دیگری که داشت مجبور شد او را ترک کند. زیگفرید به او قول داد به محض اینکه وظایف خود را به پایان برساند، نزد او بازخواهد گشت. برونهیلد قبول کرد و او نیز قول داد با هیچ مردی دیگری ازدواج نخواهد کرد و در میان حلقه های آتش در انتظار زیگورد نشست.
زیگورد به سویی حرکت می کند و وارد دربار هیمر، پدر رضایی برونهیلد می شود که ظاهر او باشکوه و شورانگیز است. اکنون برونهیلد نیز نیز در کاخ هیمر است و یکبار دیگر زیگورد عشق خود را نسبت به او ابراز می کند. این بار برونهیلد بیمناک بود، زیرا او یک والکیری به شمار می رفت و زمانی خوشبخت می شد که در رأس یک نیروی جنگی قرار گرفته باشد. مقدر آن بود که زیگورد با گودرون، دختر گیوکی ازدواج کند. اما زیگورد اعلام کرد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و باز هم او و برونهیلد نسبت به یکدیگر سوگند وفاداری یاد کردند. زیگورد با تمام گنجینهٔ خود وارد قصر گیوکی شد. گیوکی از او استقبال کرد و گریم هیلد (مادر گودرون) به سرعت دریافت که زیگورد می تواند برای خانوادهٔ آن ها سرمایهٔ بزرگی باشد، فقط کافی بود که عشق برونهیلد را از یاد ببرد. چنین شد که گریم هیلد به زیگورد دلاور معجونی جادویی خورانید تا همه چیز را دربارهٔ معشوقه اش برونهیلد فراموش کند و با دخترش گودرون ازدواج کند. برونهیلد در نهایت زمانی که دریافت زیگورد به او خیانت کرده و عاشق زنی دیگر به نام گودرون شده است خودکشی کرد. اما برونهیلد باز هم نمی دانست که تمام این کارها توسط جادو و افسون گریم هیلد پلید صورت گرفته است.


کلمات دیگر: