کلمه جو
صفحه اصلی

کوچگاه

فارسی به انگلیسی

colony, reservation, reserves


لغت نامه دهخدا

کوچگاه. ( اِ مرکب ) جایی که از آنجا بیشتر کوچ کنند.( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). جای کوچ و رحلت. ( ناظم الاطباء ). کوچگه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ولایت بین که ما را کوچگاه است
ولایت نیست این زندان و چاه است.
نظامی.
از آن کوچگه رخت پرداختند
سوی کوچگاهی دگر تاختند.
نظامی.
نمودند منزل شناسان راه
که چون شه کند کوچ از این کوچگاه.
نظامی.
و رجوع به کوچگه شود.
|| لشکرگاه. ( ناظم الاطباء ) :
درای شتر خاست از کوچگاه
سرآهنگ لشکر درآمد به راه.
نظامی.
دگر مابقی را ز گنج و سپاه
یله کرد و بگذشت از آن کوچگاه.
نظامی.
|| هنگام کوچ و رحلت. ( ناظم الاطباء ). زمان کوچ کردن. زمان رحلت. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دنیا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. جایی که از آنجا کوچ کنند.
۲. زمان کوچ کردن.


کلمات دیگر: