کلمه جو
صفحه اصلی

بوشیدن

فرهنگ فارسی

آغاز کاری کردن . شروع بهر کاری نمودن . یا اندیشیدن . یا ملاحظه کردن .

لغت نامه دهخدا

بوشیدن. [ دَ ] ( مص ) آغاز کاری کردن. ( آنندراج ). شروع به هر کاری نمودن. ( ناظم الاطباء ). || اندیشیدن. ( آنندراج ). || ملاحظه کردن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: