کلمه جو
صفحه اصلی

بوقبیس

فرهنگ فارسی

نام کوه در قرب جوار مکه معظمه

لغت نامه دهخدا

بوقبیس. [ ق ُ ب َ ] ( اِخ ) نام کوهی در قرب و جوار مکه معظمه. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
شاه را بین کعبه ای بر بوقبیس
چون کمیتش زیر ران آمد برزم.
خاقانی.
بهر ثبات ملک چنین کعبه جلال
از بوقبیس حلم خود ارکان تازه کرد.
خاقانی.
از سلسله مصاف ریزان
شد قله بوقبیس ویران.
نظامی.
جبل الرحمة زآن حریم دریست
بوقبیس از کلاه او کمریست.
نظامی.
رجوع به ابوقبیس شود.


کلمات دیگر: