فارسی معرب . معرب سپیده و آن خاکستر قلعی و اسرب است . سپید زنان .
اسفیذاج
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اسفیذاج. [ اِ ] ( معرب ، اِ مرکب ) فارسی معرب. ( ثعالبی ). معرب سپیده و آن خاکستر قلعی و اسرب است. ( از منتهی الارب ). سپیده زنان. سفیدآب. ( زمخشری ). رجوع به اسفیداج شود.
کلمات دیگر: