( صفت ) مانند دیو همچون دیوان .
دیوفش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دیوفش. [ وْ ف َ ] ( ص مرکب ) دیومانند. دیوسار :
بدو گفت شاپور کای دیوفش
سرخویش در بندگی کرده کش.
بدو گفت شاپور کای دیوفش
سرخویش در بندگی کرده کش.
فردوسی.
فرهنگ عمید
= دیووش
دیووش#NAME?
کلمات دیگر: