بوسیر
فارسی به انگلیسی
mullein, Aaron's rod
فرهنگ فارسی
بواسیر .
لغت نامه دهخدا
بوسیر. ( اِ ) امکان. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
بوسیر. ( اِ ) ماهی زهره. سم السمک.و آن گیاهی است بوصیر و بترکی سقرقویروتی گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بوصیرا و قلومس شود.
بوسیر. [ ب َ ] ( اِ ) بواسیر. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
بوسیر. ( اِ ) ماهی زهره. سم السمک.و آن گیاهی است بوصیر و بترکی سقرقویروتی گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بوصیرا و قلومس شود.
بوسیر. [ ب َ ] ( اِ ) بواسیر. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
بوسیر. (اِ) امکان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بوسیر. (اِ) ماهی زهره . سم السمک .و آن گیاهی است بوصیر و بترکی سقرقویروتی گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بوصیرا و قلومس شود.
بوسیر. [ ب َ ] (اِ) بواسیر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
کلمات دیگر: