کلمه جو
صفحه اصلی

دیلمک

فرهنگ فارسی

( اسم ) شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه .

لغت نامه دهخدا

دیلمک. [ دَ ل َ م َ ] ( اِ مصغر ) مصغر دیلم. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). رجوع به دیلم شود.

دیلمک. [ دَ ل َ م َ ] ( اِ ) جانوری است شبیه بعنکبوت و لعاب او مهلک میباشد و او را بعربی رتیلاء خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). جانوری است سیاهرنگ شبیه بعنکبوت بغایت زهردار بود و هرکه را که گزد هلاک نماید و بتازی رتیلا خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). رتیلاء. ( مهذب الاسماء ). نام یکی از حشرات است که چون بر بدن آدمی بدود ریش کند و او را بعربی رتیلاء گویند. و به حذف یاء ( یعنی دلمک ) نیز آمده است و در فرهنگ ( یعنی جهانگیری ) بضم دال آمده «دُیْلَمَک » :
مردود و دون است و تبه ، تیره درون همچون شبه
بی نفع چون منج سیه ، پرزهر همچون دیلمک.
مولانا صادق مهرجردی. ( از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ص 538 ).
|| خبزدوک. ( شرفنامه منیری ).

دیلمک . [ دَ ل َ م َ ] (اِ مصغر) مصغر دیلم . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رجوع به دیلم شود.


دیلمک . [ دَ ل َ م َ ] (اِ) جانوری است شبیه بعنکبوت و لعاب او مهلک میباشد و او را بعربی رتیلاء خوانند. (برهان ) (آنندراج ). جانوری است سیاهرنگ شبیه بعنکبوت بغایت زهردار بود و هرکه را که گزد هلاک نماید و بتازی رتیلا خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). رتیلاء. (مهذب الاسماء). نام یکی از حشرات است که چون بر بدن آدمی بدود ریش کند و او را بعربی رتیلاء گویند. و به حذف یاء (یعنی دلمک ) نیز آمده است و در فرهنگ (یعنی جهانگیری ) بضم دال آمده «دُیْلَمَک » :
مردود و دون است و تبه ، تیره درون همچون شبه
بی نفع چون منج سیه ، پرزهر همچون دیلمک .

مولانا صادق مهرجردی . (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ص 538).


|| خبزدوک . (شرفنامه ٔ منیری ).

فرهنگ عمید

= رتیل

رتیل#NAME?



کلمات دیگر: